گنجور

شمارهٔ ۵۹۹

بی یاد تو غم جهان نسوزد
بی آه من آسمان نسوزد
پیش رخ آتشین تو شمع
سوزند، ولی چنان نسوزد
گر شمع نخوانمت مشو گرم
زاتش گفتن زبان نسوزد
بی رنگ رخ تو ز آتش غم
سرمایه دوستان نسوزد
یاد تو چو در دلم در آید
جز مغز استخوان نسوزد
سوزد دل خود، اگر بگویم
دل نیست که در زمان نسوزد
آتش به چنان دلی در افگن
کاندر غم دوستان نسوزد
از غمزه مسوز عالمی را
تا بنده در آن میان نسوزد
زینسان که بسوخت خسرو از آه
نبود عجب، ار جهان نسوزد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی یاد تو غم جهان نسوزد
بی آه من آسمان نسوزد
هوش مصنوعی: به یاد تو، غم و اندوه دنیا نمی‌سوزد و بدون آه من، آسمان هم نمی‌سوزد.
پیش رخ آتشین تو شمع
سوزند، ولی چنان نسوزد
هوش مصنوعی: شمع‌ها در برابر زیبایی خیره‌کننده تو می‌سوزند، اما هرگز به اندازه تو ذوب نمی‌شوند.
گر شمع نخوانمت مشو گرم
زاتش گفتن زبان نسوزد
هوش مصنوعی: اگر من تو را شمع ننامم، باز هم از آتش تو سخن گفتن روشن است و زبان نمی‌سوزد.
بی رنگ رخ تو ز آتش غم
سرمایه دوستان نسوزد
هوش مصنوعی: اگر چهره تو رنگ نداشته باشد به خاطر آتش غم، دارایی دوستانت نمی‌سوزد.
یاد تو چو در دلم در آید
جز مغز استخوان نسوزد
هوش مصنوعی: وقتی یاد تو در دلم زنده می‌شود، هیچ چیز جز عمق وجودم نمی‌سوزد و نمی‌سوزد.
سوزد دل خود، اگر بگویم
دل نیست که در زمان نسوزد
هوش مصنوعی: دل خودم می‌سوزد، اگر بگویم که دل وجود ندارد که در زمان دچار آتش‌سوزی نشود.
آتش به چنان دلی در افگن
کاندر غم دوستان نسوزد
هوش مصنوعی: دل‌هایی وجود دارند که اگرچه در غم دوستان خود می‌سوزند، اما آتش غم و اندوه نمی‌تواند به آنها آسیبی برساند.
از غمزه مسوز عالمی را
تا بنده در آن میان نسوزد
هوش مصنوعی: از ناز و غمزه‌ی تو، بسیاری در آتش عشق سوخته‌اند، اما من در این میان نمی‌خواهم بسوزم.
زینسان که بسوخت خسرو از آه
نبود عجب، ار جهان نسوزد
هوش مصنوعی: چرا تعجب کند اگر جهان بسوزد؟ وقتی که خسرو به خاطر یک آه بسوخت.