گنجور

شمارهٔ ۵۹۸

گل رنگ نگار ما ندارد
بوی خوش یار ما ندارد
ماییم و دیار بی نشانی
کس میل دیار ما ندارد
ما کار به کار کس نداریم
کس کار به کار ما ندارد
با ما سخن سمن مگویید
کو بوی بهار ما ندارد
با ما صفت چمن مخوانید
کو نقش نگار ما ندارد
لاله ز چه سرخ گشت، گر شرم
از لاله عذار ما ندارد
خون بار چو خسرو از کنارت
کو میل کنار ما ندارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گل رنگ نگار ما ندارد
بوی خوش یار ما ندارد
هوش مصنوعی: گل زیبای ما بویی خوش ندارد و یار ما هم در کنار ما نیست.
ماییم و دیار بی نشانی
کس میل دیار ما ندارد
هوش مصنوعی: ما در مکانی هستیم که نشانی از کسی نیست و هیچ‌کس هم تمایلی به آمدن به جایی که ما هستیم ندارد.
ما کار به کار کس نداریم
کس کار به کار ما ندارد
هوش مصنوعی: ما به کار دیگران دخالت نمی‌کنیم و دیگران هم به کار ما وارد نمی‌شوند.
با ما سخن سمن مگویید
کو بوی بهار ما ندارد
هوش مصنوعی: با ما درباره سمن (درخت یا گل سمن) صحبت نکنید، زیرا بوی بهار ما را ندارد.
با ما صفت چمن مخوانید
کو نقش نگار ما ندارد
هوش مصنوعی: با ما مانند چمن رفتار نکنید؛ زیرا ما نقش و زیبایی خاصی نداریم.
لاله ز چه سرخ گشت، گر شرم
از لاله عذار ما ندارد
هوش مصنوعی: چرا لاله اینقدر قرمز شده است، اگر عذار ما از لاله خجالت نمی‌کشد؟
خون بار چو خسرو از کنارت
کو میل کنار ما ندارد
هوش مصنوعی: خونین و دل‌شکسته مانند خسرو، از تو دوری می‌کند و گرایش به ما ندارد.