شمارهٔ ۵۸۹
آن را که غم تو یار باشد
با خوش دلیش چکار باشد؟
صوفی چو شکست توبه، ساقی
مگذار که هوشیار باشد
مستی که سبو کشد، مپندار
کورا قدم استوار باشد
می حاجت نیست مستیم را
در چشم تو تا خمار باشد
جان دادم و داغ عشق بردم
کانجا ز تو یادگار باشد
معذور بود ز ناله بلبل
جایی که گل و بهار باشد
شک نیست که نشتری چشیده ست
جنگی که فغانش زار باشد
مرهم چو نمی پذیرد این دل
بگذار که تا فگار باشد
خسرو به غلامیت عزیز است
گر خوار کنیش، خوار باشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن را که غم تو یار باشد
با خوش دلیش چکار باشد؟
هوش مصنوعی: غم تو را کسی یاری کند که دل خوشی داشته باشد، پس دیگر چه نیازی به دلخوشی اوست؟
صوفی چو شکست توبه، ساقی
مگذار که هوشیار باشد
هوش مصنوعی: وقتی صوفی توبهاش را میشکند، ای ساقی، اجازه نده که او در حال هوشیاری باشد.
مستی که سبو کشد، مپندار
کورا قدم استوار باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی در حال نشهاست و سبو را میکشد، گمان نکن که او بهراحتی و با اعتماد به نفس راه میرود.
می حاجت نیست مستیم را
در چشم تو تا خمار باشد
هوش مصنوعی: ما به خاطر حال مستیمان نیازی به درخواست از تو نداریم؛ تنها کافیست که در چشمان تو بنگریم تا حالت دلمان شاداب شود.
جان دادم و داغ عشق بردم
کانجا ز تو یادگار باشد
هوش مصنوعی: من جانم را فدای عشق کردم و از آن درد و رنجی را با خود به یادگار بردم که نشانی از تو باشد.
معذور بود ز ناله بلبل
جایی که گل و بهار باشد
هوش مصنوعی: بلبل وقتی در کنار گل و بهار باشد، از ناله و غم خود معذور و بیخبر است.
شک نیست که نشتری چشیده ست
جنگی که فغانش زار باشد
هوش مصنوعی: بیشک نشانههای جنگی که به آن پرداخته میشود، با صدا و حالتی دردناک همراه است.
مرهم چو نمی پذیرد این دل
بگذار که تا فگار باشد
هوش مصنوعی: اگر دل من درمان نمیشود، پس بگذار همانطور که هست باقی بماند و در درد و رنجش به سر ببرد.
خسرو به غلامیت عزیز است
گر خوار کنیش، خوار باشد
هوش مصنوعی: اگر خسرو را به عنوان غلام و خدمتگزار خود عزیز بداری، حتی اگر او را تحقیر کنی، همچنان بیارزش خواهد ماند.
حاشیه ها
1399/10/31 05:12
کاظم ایاصوفی
مصراع اول بیت اول آن را که غم تو یار باشد درست است

امیرخسرو دهلوی