گنجور

شمارهٔ ۵۸۴

با یار ز من خبر بگویید
وین راز نهفته تر بگویید
ما را دل و دیده بندگی گفت
در خدمت آن پسر بگویید
ترک رخ خوب گفتنی نیست
هر چیز کزان بتر بگویید
جان می رود و مرا خبر نیست
جانان مرا خبر بگویید
چشمش من مستمند را کشت
در گوش وی این قدر بگویید
گر هیچ رخ و لبش بدیدید
نرخ گل و گلشکر بگویید
پنهان چو نماند راز خسرو
در کوچه و بام و در بگویید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با یار ز من خبر بگویید
وین راز نهفته تر بگویید
هوش مصنوعی: از شما خواهش می‌کنم که درباره‌ام با محبوبم سخن بگویید و این راز پنهان را به شکل عمیق‌تری بیان کنید.
ما را دل و دیده بندگی گفت
در خدمت آن پسر بگویید
هوش مصنوعی: دل و چشم ما می‌گویند که باید در خدمت آن جوان باشیم.
ترک رخ خوب گفتنی نیست
هر چیز کزان بتر بگویید
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌ی معشوق آن‌قدر شگفت‌انگیز است که سخن گفتن درباره‌اش دشوار است و هر چیزی که درباره‌اش گفته شود، کمتر از واقعیت خواهد بود.
جان می رود و مرا خبر نیست
جانان مرا خبر بگویید
هوش مصنوعی: روح من در حال رها شدن است و من از این موضوع بی‌خبرا. ای محبوب، لطفاً خبری از خود به من بدهید.
چشمش من مستمند را کشت
در گوش وی این قدر بگویید
هوش مصنوعی: چشمی که به من نگاهی انداخت، باعث شد جانم را بگیرد، در گوش او اینقدر بگویید.
گر هیچ رخ و لبش بدیدید
نرخ گل و گلشکر بگویید
هوش مصنوعی: اگر کسی چهره و لب او را ببیند، باید قیمت گل و شیرینی را بیان کند.
پنهان چو نماند راز خسرو
در کوچه و بام و در بگویید
هوش مصنوعی: هنگامی که راز شاه در کوچه و خیابان و درب پنهان نماند، آن را بیان کنید.