گنجور

شمارهٔ ۵۸۳

ای همنفسان که پیش یارید
این شکر چرا نمی گذارید؟
ما را مکشید چون غریبان
هر چند شما ازین دیارید
جان خواهم داد زیر پایش
امروز مرا به من گذارید
گر می کشدم، فدای اویم
زنهار به روی او میارید
بر دوست برید جان و عقلم
کالا همه خصم را سپارید
ای دیده و دل، اگر بگریید
شاید که شما گناهکارید
ای محنت و غم، سگ شمایم
کز دوست مرا به یادگارید
ای طایفه ای که دردتان نیست
هیهات که در کدام کارید؟
گر در دل تان غمی نگنجد
بر سینه خسروش گمارید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای همنفسان که پیش یارید
این شکر چرا نمی گذارید؟
هوش مصنوعی: ای دوستانی که در حضور محبوب هستید، چرا این نعمت شیرین را نادیده می‌گیرید؟
ما را مکشید چون غریبان
هر چند شما ازین دیارید
هوش مصنوعی: ما را مانند بیگانگان از خود دور نکنید، هرچند شما اهل همین دیار هستید.
جان خواهم داد زیر پایش
امروز مرا به من گذارید
هوش مصنوعی: می‌خواهم برای او جانم را فدا کنم، امروز اجازه دهید که به من فرصت بدهید.
گر می کشدم، فدای اویم
زنهار به روی او میارید
هوش مصنوعی: اگر ما را بکشند، برای او قربانی می‌شویم، پس از این روی او را نیاورید.
بر دوست برید جان و عقلم
کالا همه خصم را سپارید
هوش مصنوعی: من برای دوست آماده‌ام همه چیزم را فدای او کنم و تمام دشمنانم را به دست او می‌سپارم.
ای دیده و دل، اگر بگریید
شاید که شما گناهکارید
هوش مصنوعی: ای چشم و دل، اگر تو اشک بریزی، شاید که گناهی در پس آن وجود دارد.
ای محنت و غم، سگ شمایم
کز دوست مرا به یادگارید
هوش مصنوعی: ای درد و اندوه، من همچون سگی هستم که از دوست برایم یادگاری باقی مانده‌اید.
ای طایفه ای که دردتان نیست
هیهات که در کدام کارید؟
هوش مصنوعی: ای گروهی که احساس درد نمی‌کنید، وای بر شما که در چه کاری مشغولید؟
گر در دل تان غمی نگنجد
بر سینه خسروش گمارید
هوش مصنوعی: اگر در دل شما جایی برای غم وجود نداشته باشد، آن را بر سینه خسرو (مرد بزرگ و قدرتمند) قرار دهید.