گنجور

شمارهٔ ۵۸۰

عشق آمد و دل ز دستِ ما بُرد
تدبیر ز عقلِ مبتلا بُرد
عیش و طرب و قرار و تمکین
یک یک ز دلم جدا جدا بُرد
هر دل که به سینهٔ کسی دید
یا در کفِ غم سپرد و یا بُرد
یار آمد و ساخت خانه در دل
شاه آمد و خانهٔ گدا بُرد
ما را که ز غم خیال گشتیم
بادِ سرِ زلفِ او ز جا بُرد
سیلابِ غمش در آمد از شهر
بازارِ هزار پارسا بُرد
شب صورتِ او به خواب دیدم
تا چشم زدم بهم، مرا بُرد
دل را می‌بُرد سیلِ دیده
اشکم بدوید و خواب را بُرد
این دیدهٔ من که کور بادا
پیشِ همه آبرویِ ما بُرد
مسکین دلِ بیقرارِ خسرو
غم هیچ ندانمش کجا بُرد؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق آمد و دل ز دستِ ما بُرد
تدبیر ز عقلِ مبتلا بُرد
هوش مصنوعی: عشق به دل ما وارد شد و آن را از دستمان گرفت و تدبیر و عقل ما را هم به تنگنا انداخت.
عیش و طرب و قرار و تمکین
یک یک ز دلم جدا جدا بُرد
هوش مصنوعی: شادی و خوشی و آرامش و راحتی هر کدام به گونه‌ای از دل من رخت بربسته و جدا شده‌اند.
هر دل که به سینهٔ کسی دید
یا در کفِ غم سپرد و یا بُرد
هوش مصنوعی: هر قلبی که در سینهٔ کسی جای گیرد، یا غم را در دل می‌پذیرد یا عشق را به سوی او می‌برد.
یار آمد و ساخت خانه در دل
شاه آمد و خانهٔ گدا بُرد
هوش مصنوعی: دوست آمد و دل را مثل یک خانه زیبا کرد، در حالی که پادشاه به سراغ خانه‌ی فقیر رفت و آن را نیز برد.
ما را که ز غم خیال گشتیم
بادِ سرِ زلفِ او ز جا بُرد
هوش مصنوعی: ما که به خاطر غم و اندوه فکر او افسرده و پریشان شده بودیم، تندباد موهایش ما را از مکان و حال خود خارج کرد.
سیلابِ غمش در آمد از شهر
بازارِ هزار پارسا بُرد
هوش مصنوعی: اشک و غم او از میان شهر و بازار به بیرون آمد و همه کسانی که اهل تقوا و پارسایی بودند، تحت تأثیر آن قرار گرفتند.
شب صورتِ او به خواب دیدم
تا چشم زدم بهم، مرا بُرد
هوش مصنوعی: در شب، چهره او را در خواب دیدم و به محض اینکه چشمانم را باز کردم، مرا تسخیر کرد.
دل را می‌بُرد سیلِ دیده
اشکم بدوید و خواب را بُرد
هوش مصنوعی: اشک‌های من مانند یک سیل دل را می‌برد و خواب را از من می‌گیرد.
این دیدهٔ من که کور بادا
پیشِ همه آبرویِ ما بُرد
هوش مصنوعی: این چشم من، که اگر نابینا هم باشد، پیش همه آبروی ما را بَر می‌دارد.
مسکین دلِ بیقرارِ خسرو
غم هیچ ندانمش کجا بُرد؟
هوش مصنوعی: دل بی‌قراری که مثل خسرو پریشان است، نمی‌دانم غم او را کجا برده و به کجا می‌خواهد برود؟