گنجور

شمارهٔ ۵۸۱

یاری دل ما به رایگان برد
تا دل طلبیم باز جان برد
عشق آمد و گردن خرد زد
دزد آمد و سر زپاسبان برد
آن کس که رهم زد آشنا بود
بر شحنه خبر نمی توان برد
ماندیم ازان حریف دل دزد
زد قلعه و مهره رایگان برد
ای ترک، که جنبش رکابت
از پنجه چابکان عنان برد
بگذار که در وحل بمیرم
این لاشه که آب کاروان برد
دی بر تو به کشتنم گمان داشت
شد عاقبت آنچه او گمان برد
عاشق نه خود از در تو شد دور
با زاغ چه حیله کاستخوان برد؟
لیکن ز جفای تو تظلم
خواهم بر شاه کامران برد
جمشید زمان که در بلندی
ایوانش سبق ز آسمان برد
جان دادم و درد تو خریدم
این را تو بیر که خسرو آن برد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاری دل ما به رایگان برد
تا دل طلبیم باز جان برد
هوش مصنوعی: دوستی با دل ما به سادگی و بی‌دردسر از ما دل برد و در عوض ما را در جستجوی جان و زندگی گذاشت.
عشق آمد و گردن خرد زد
دزد آمد و سر زپاسبان برد
هوش مصنوعی: عشق مانند یک نیروی قوی و بی‌رحم وارد شد و به سادگی پند و اندرزها را نادیده گرفت. در حقیقت، دزدی هم به همین شکل عمل کرد و به راحتی بر حواسی که باید هوشیار باشند غلبه کرد.
آن کس که رهم زد آشنا بود
بر شحنه خبر نمی توان برد
هوش مصنوعی: کسی که به من خیانت کرد، به خوبی مرا می‌شناخت و نمی‌توان به شحنه (نگهبان) خبر داد.
ماندیم ازان حریف دل دزد
زد قلعه و مهره رایگان برد
هوش مصنوعی: ما از آن دوست دلی که دزدیده شده، در اینجا ماندیم؛ او قلعه را گرفته و مهره‌های بازی را به‌راحتی برده است.
ای ترک، که جنبش رکابت
از پنجه چابکان عنان برد
هوش مصنوعی: ای ترک، حرکات پای تو آنقدر سریع و چابک است که اسب‌های تندرو را از میدان می‌رانند.
بگذار که در وحل بمیرم
این لاشه که آب کاروان برد
هوش مصنوعی: اجازه بده در یک گوشه تنها بمیرم، این جسم بی‌ ارزش که سفر کاروان به دور خودش می‌چرخد.
دی بر تو به کشتنم گمان داشت
شد عاقبت آنچه او گمان برد
هوش مصنوعی: دیروز کسی فکر می‌کرد که من را می‌کشد، اما در نهایت همان چیزی که او فکر می‌کرد، اتفاق افتاد.
عاشق نه خود از در تو شد دور
با زاغ چه حیله کاستخوان برد؟
هوش مصنوعی: عاشق، به طور ناخواسته از در تو دور افتاده است. زاغ چه ترفندی به کار برده که می‌تواند استخوانی را بردارد؟
لیکن ز جفای تو تظلم
خواهم بر شاه کامران برد
هوش مصنوعی: اما از بی‌محبتی تو، به درگاه پادشاه کامران شکایت می‌کنم.
جمشید زمان که در بلندی
ایوانش سبق ز آسمان برد
هوش مصنوعی: جمشید، پادشاه افسانه‌ای و باستانی، زمانی که بر بلندی کاخ خود ایستاده بود، به قدری قدرت و شکوه داشت که انگار آسمان را زیر تسلط خود دارد.
جان دادم و درد تو خریدم
این را تو بیر که خسرو آن برد
هوش مصنوعی: برای تو جانم را فدای درد تو کردم، حالا تو ببین که خسرو آن را به دست آورد.