شمارهٔ ۵۷۴
صبا آمد، ولی دل بازنامد
غریب ما به منزل بازنامد
به دریا غرقه شد رخت صبوری
که کشتی سوی ساحل بازنامد
دل ما رفت با محمل نشینی
رود جان هم که محمل باز نامد
گرفتار است دل، ای پندگو، بس
کزین افسانه ها دل بازنامد
به عشقم مست بگذارید، زیراک
کس از میخانه عاقل بازنامد
خلاص غیر کن، ای زلف لیلی
که مجنون را ازان دل بازنامد
نصیحت زندگان را کرد باید
کز افسون مرغ بسمل بازنامد
به وادی غمش گم گشت خسرو
که کس از راه مشکل بازنامد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبا آمد، ولی دل بازنامد
غریب ما به منزل بازنامد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی آمد، اما دل ما که غریب است به خانه برنگشت.
به دریا غرقه شد رخت صبوری
که کشتی سوی ساحل بازنامد
هوش مصنوعی: صبر و شکیبایی مانند رختی است که به دریا افتاده و غرق شده، ولی این امید وجود دارد که کشتی دوباره به ساحل برگردد و نجات یابد.
دل ما رفت با محمل نشینی
رود جان هم که محمل باز نامد
هوش مصنوعی: دل ما با رفتن محمل در سفر همراه شد و حالا که جان هم به سفر رفته، دیگر محمل (وسیله نقلیه) باز نمیگردد.
گرفتار است دل، ای پندگو، بس
کزین افسانه ها دل بازنامد
هوش مصنوعی: دل من در قید و بند است، ای نصیحتکننده، چرا که از این داستانها، دل آرام نمیگیرد.
به عشقم مست بگذارید، زیراک
کس از میخانه عاقل بازنامد
هوش مصنوعی: به خاطر عشق من، بگذارید مست و شاداب باشم، زیرا هیچ کس از میخانه با حالتی عاقلانه خارج نمیشود.
خلاص غیر کن، ای زلف لیلی
که مجنون را ازان دل بازنامد
هوش مصنوعی: ای زلف لیلی، درخواست دارم تو مجنون را از آن دل خودت دور کن.
نصیحت زندگان را کرد باید
کز افسون مرغ بسمل بازنامد
هوش مصنوعی: بر این اساس، لازم است که زندگان نصیحتهای خود را به دیگران منتقل کنند تا از جادو و افسونهای منفی رهایی یابند.
به وادی غمش گم گشت خسرو
که کس از راه مشکل بازنامد
هوش مصنوعی: خسرو در گوشهای از غم و اندوه خود پنهان شده و هیچکس نمیتواند از راه دشواری که او در آن گرفتار شده، او را بازگرداند.
حاشیه ها
1399/09/20 06:12
کاظم ایاصوفی
بیت ششم مصرع دوم باز نامد درست است نا باز ماند
1399/09/20 14:12
nabavar
گرامی کاظم
تمام ردیف ها باید ” بازنامد “ باشد که به اشتباه بعضی باز ماند نوشته شده

امیرخسرو دهلوی