شمارهٔ ۵۶۵
اگر چشم تو روزی بر مه افتد
مه از خورشید باشد، در ته افتد
وگر شکل زنخدانت ببیند
روانی آب حیوان در چه افتد
چو در خندیدن آید باغ رویت
گل اندر دیده مهر و مه افتد
کند پیوند عمر از صبح رویت
چو روز عمر گل را کوته افتد
نخواهم بعد ازین مه را ببینم
گذر گر بر منت بعد از مه افتد
به رویت خواهم، الحمدی بخوانم
غلط، ترسم که در بسم الله افتد
دلم را در سر زلفت ره افتاد
غریبان را به هندوستان ره افتد
چو خواهد عارضت عشاق را عرض
نظر بر من پس از چندین گه افتد
فغان، ای جان که در خسرو فراقت
چنان افتاد کاتش در که افتد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر چشم تو روزی بر مه افتد
مه از خورشید باشد، در ته افتد
هوش مصنوعی: اگر روزی چشم تو به ماه بیفتد، ماه از خورشید هم زیباتر خواهد بود و در انتها قرار خواهد گرفت.
وگر شکل زنخدانت ببیند
روانی آب حیوان در چه افتد
هوش مصنوعی: اگر کسی شکل زیبای لبهایت را ببیند، چه تاثیری بر روح او خواهد گذاشت و چه احساسی در دلش ایجاد خواهد شد.
چو در خندیدن آید باغ رویت
گل اندر دیده مهر و مه افتد
هوش مصنوعی: وقتی که تو میخندی، باغ چهرهات مانند یک گل در چشمهایم میدرخشد و عشق و زیبایی را به ارمغان میآورد.
کند پیوند عمر از صبح رویت
چو روز عمر گل را کوته افتد
هوش مصنوعی: وقتی که صبح روی تو آغاز میشود، پیوند عمر تو هم شروع میشود و مانند گل که عمرش کوتاه است، عمر تو نیز به سرعت سپری میشود.
نخواهم بعد ازین مه را ببینم
گذر گر بر منت بعد از مه افتد
هوش مصنوعی: دیگر نمیخواهم ماه را ببینم، حتی اگر وقتی به سمت من بیاید، بر آن نگاه نخواهم کرد.
به رویت خواهم، الحمدی بخوانم
غلط، ترسم که در بسم الله افتد
هوش مصنوعی: میخواهم به چشمانت نگاه کنم و سپاسگزاری کنم، ولی میترسم که در آغاز کار دچار اشتباه شوم.
دلم را در سر زلفت ره افتاد
غریبان را به هندوستان ره افتد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیباییهای زلف تو دلتنگ و گم شده است، مانند غریبههایی که در سرزمین هندوستان بیهدف و گم میشوند.
چو خواهد عارضت عشاق را عرض
نظر بر من پس از چندین گه افتد
هوش مصنوعی: وقتی که بخواهی، عاشقان نظرشان را بر من عرضه میدارند، اما پس از مدتی طولانی این اتفاق میافتد.
فغان، ای جان که در خسرو فراقت
چنان افتاد کاتش در که افتد
هوش مصنوعی: آه ای جان، در غم دوری تو چنان حالم بد است که انگار آتش در چیزی افتاده است.

امیرخسرو دهلوی