گنجور

شمارهٔ ۵۵

بگذشت و نظر نکرد ما را
بگذاشت ز صبر فرد ما را
با این همه شاید ار بگوید
پروانه چو شمع سرد ما را!
ما بی خبر از نظاره بودیم
جان رفت و خبر نکرد ما را
گر دیده به خاک در نریزد
از دور بس است گرد ما را
ای بی خبران که پند گویید
بهر دل یاوه گرد ما را
دانند که نی به اختیار است
چشم تر و روی زرد ما را
صد شربت عافیت شما را
یک چاشنیی ز درد ما را
خاکستری از وجود ما ماند
بس کاتش عشق خورد ما را
هر چند بسوخت خسرو از شوق
این شعله مباد سرد ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگذشت و نظر نکرد ما را
بگذاشت ز صبر فرد ما را
هوش مصنوعی: او از کنار ما عبور کرد و توجهی به ما نکرد و صبر و تحمل ما را هم نادیده گرفت.
با این همه شاید ار بگوید
پروانه چو شمع سرد ما را!
هوش مصنوعی: با وجود این همه، ممکن است اگر پروانه بگوید، شمع هم ما را بی‌احساس و سرد احساس کند!
ما بی خبر از نظاره بودیم
جان رفت و خبر نکرد ما را
هوش مصنوعی: ما بی‌خبر از تماشای عشق بودیم، در حالی که جان ما رفت و ما هیچ‌کس را از آن خبر نکردیم.
گر دیده به خاک در نریزد
از دور بس است گرد ما را
هوش مصنوعی: اگر چشم‌هایمان در خاک نیفتد، همین‌که از دور ببینیم، کافی است که ما را احاطه کند.
ای بی خبران که پند گویید
بهر دل یاوه گرد ما را
هوش مصنوعی: ای کسانی که به راحتی حرف می‌زنید و نصیحت می‌کنید، بی‌خبر از این هستید که ما چه حال و روزی داریم.
دانند که نی به اختیار است
چشم تر و روی زرد ما را
هوش مصنوعی: می‌دانند که اشک و چهره زرد ما به اختیار خودمان نیست.
صد شربت عافیت شما را
یک چاشنیی ز درد ما را
هوش مصنوعی: شما از خوشی و آرامش فراوانی برخوردارید، در حالی که ما با اندکی از درد و رنج خود، طعم تلخی به زندگی شما می‌دهیم.
خاکستری از وجود ما ماند
بس کاتش عشق خورد ما را
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق، دچار آتش و سوختگی شدیم و تنها خاکستری از وجودمان به جا مانده است.
هر چند بسوخت خسرو از شوق
این شعله مباد سرد ما را
هوش مصنوعی: هرچند خسرو از شوق و عشق به این شعله سوخته است، ولی امیدوارم که ما سرد و بی‌احساس نباشیم.