گنجور

شمارهٔ ۵۴۸

دل ما را شکیب از جان نباشد
ور از جان باشد، از جانان نباشد
مرا دشوار ازو باشد صبوری
ز جانان دل صبور آسان نباشد
نباشد ناله عیب از دردمندی
که دردش باشد و درمان نباشد
مرا چون عشق مهمان است حاکم
فضولی تر ازین مهمان نباشد
غمت شد در دل شوریده ساکن
که جای گنج جز ویران نباشد
ندارد مه جمال روی خوبت
وگر این باشد، اما آن نباشد
خیالت، گر به مهمان من آید
دلم را جز جگر مهمان نباشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل ما را شکیب از جان نباشد
ور از جان باشد، از جانان نباشد
هوش مصنوعی: دل ما توان تحمل ندارد، حتی اگر از وجود ما سرچشمه بگیرد، اما اگر از محبوب نباشد، بی‌معناست.
مرا دشوار ازو باشد صبوری
ز جانان دل صبور آسان نباشد
هوش مصنوعی: تحمل کردن عشق برای من سخت است، زیرا صبر در برابر او که محبوبم است، کار آسانی نیست.
نباشد ناله عیب از دردمندی
که دردش باشد و درمان نباشد
هوش مصنوعی: کسی که دردی دارد و راه حلی برای آن نیست، نباید از دردش گلایه کند.
مرا چون عشق مهمان است حاکم
فضولی تر ازین مهمان نباشد
هوش مصنوعی: در قلب من عشق به عنوان یک مهمان حضور دارد و هیچ حاکم یا فرد فضولی نمی‌تواند بیشتر از این مهمان، در زندگی من دخالت کند.
غمت شد در دل شوریده ساکن
که جای گنج جز ویران نباشد
هوش مصنوعی: درد و غم تو در دل عاشق آرام گرفته است، زیرا هیچ مکانی که ارزش گنج را داشته باشد، جز ویرانی نیست.
ندارد مه جمال روی خوبت
وگر این باشد، اما آن نباشد
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که اگرچه زیبایی چهره‌ی تو فوق‌العاده است، اما آنچه که واقعاً ارزشمند است، چیزی جز زیبایی ظاهری نیست و در واقع معنایی عمیق‌تر دارد.
خیالت، گر به مهمان من آید
دلم را جز جگر مهمان نباشد
هوش مصنوعی: اگر خیال تو به سراغ من بیاید، دلم جز برای تو نمی‌تواند به چیزی دیگر اهمیت دهد.