گنجور

شمارهٔ ۵۴۷

دل عاشق چرا شیدا نباشد
به عشق اندر جهان رسوا نباشد
نگویی تا به کی، ای شوخ دلبر
ترا پروای حال ما نباشد
به بستان لطافت سرو باشد
ولی چون قد او رعنا نباشد
کدامین دیده در وی نیست حیران؟
مگر چشمی که او بینا نباشد
نه دل باشد که غافل باشد از یار
نه سر باشد که پر سودا نباشد
به نوعی دل ز خسرو در تو بستم
که با غیر توام پروا نباشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل عاشق چرا شیدا نباشد
به عشق اندر جهان رسوا نباشد
هوش مصنوعی: دل عاشق چگونه می‌تواند بی‌دلهره و شیدایی باشد، وقتی که عشق در این دنیا او را به شهرت و معروفیت می‌رساند؟
نگویی تا به کی، ای شوخ دلبر
ترا پروای حال ما نباشد
هوش مصنوعی: نگو تا کی باید منتظر بمانم، ای معشوقه‌ی شیرین‌زبان، تو که به حال ما اهمیتی نمی‌دهی.
به بستان لطافت سرو باشد
ولی چون قد او رعنا نباشد
هوش مصنوعی: در باغ، لطافت و زیبایی درخت سرو وجود دارد، اما هیچ چیز به زیبایی قامت راست و کشیده او نیست.
کدامین دیده در وی نیست حیران؟
مگر چشمی که او بینا نباشد
هوش مصنوعی: کدام چشمی در او حیران نیست؟ مگر چشمی که نبیند و بینا نباشد.
نه دل باشد که غافل باشد از یار
نه سر باشد که پر سودا نباشد
هوش مصنوعی: نه دلی می‌تواند از محبوبش غافل باشد و نه سرتی که در اندیشه و عشق او نباشد.
به نوعی دل ز خسرو در تو بستم
که با غیر توام پروا نباشد
هوش مصنوعی: به شکلی دل خود را به عشق خسرو به تو وابسته کردم که نگرانی از هیچ کس غیر از تو ندارم.