گنجور

شمارهٔ ۵۰

شناخت آنکه غم و محنت جدایی را
بمیرد و نبرد سلک آشنایی را
به اختیار نگردد کس از عزیزان دور
ولی چه چاره کنم فرقت قضایی را
مکن به شمع مه و مهر نسبت رخ دوست
که فرقهاست بسی نور آشنایی را
به تیغ پاره که از تن برند و خون ریزند
بدان که گریه خون می کند جدایی را
ضرورتست که خوانیم لوح صبر و فراق
چو نیست نقش دگر خامه ختایی را
به یاد وصل دل سوخته کند شادم
چنانکه مژده ده باغ روستایی را
اگر مشاهده نقد نیست، نقد این است
خزینه ای شمر، ای دوست، بینوایی را
مخر به نیم جو آن صحبتی که با غرض است
که راحتی نبود صحبت ریایی را
وفای یار موافق مگیر سهل که آن
مفرحی ست عجب بهر جانفزایی را
چو عاشقی به خرابات مست رو، ای دل
به اهل زهد بمان توبه ریایی را
چو، خسروا، ز فراق است هر زمان دردی
هوس نبرد خردمند دیرپایی را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شناخت آنکه غم و محنت جدایی را
بمیرد و نبرد سلک آشنایی را
هوش مصنوعی: کسی را بشناس که به خاطر درد و رنج جدایی می‌میرد و از مسیر دوستی و آشنایی خارج نمی‌شود.
به اختیار نگردد کس از عزیزان دور
ولی چه چاره کنم فرقت قضایی را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از میان عزیزان خود به خواست و اراده خود دور نمی‌شود، اما من چه توان‌ای دارم که با سرنوشت جدایی که مقدر شده، مقابله کنم؟
مکن به شمع مه و مهر نسبت رخ دوست
که فرقهاست بسی نور آشنایی را
هوش مصنوعی: به نور شمع و ماه و خورشید نباید چهره دوست را نسبت داد، زیرا میان آنها تفاوت‌های زیادی وجود دارد و نور آشنایی چیز دیگری است.
به تیغ پاره که از تن برند و خون ریزند
بدان که گریه خون می کند جدایی را
هوش مصنوعی: وقتی که با درد و زخم جدایی روبرو می‌شویم، همچون خونی که از بدن می‌ریزد، دل انسان هم به خاطر آن جدایی به شدت می‌سوزد و می‌گرید.
ضرورتست که خوانیم لوح صبر و فراق
چو نیست نقش دگر خامه ختایی را
هوش مصنوعی: لازمه‌اش این است که داستان صبر و جدایی را بخوانیم؛ چون که دیگر اثری از قلم هنرهای ختایی نیست.
به یاد وصل دل سوخته کند شادم
چنانکه مژده ده باغ روستایی را
هوش مصنوعی: خاطره‌ی دیدار معشوق، دل آزرده‌ام را خوشحال می‌کند، انگار که بشارت زیبای شکوفه‌های یک باغ روستایی به من رسیده باشد.
اگر مشاهده نقد نیست، نقد این است
خزینه ای شمر، ای دوست، بینوایی را
هوش مصنوعی: اگر چیزی را که به عنوان نقد می‌بینی مشاهده نمی‌کنی، خود این هم نقدی است. پس ای دوست، به فقر و تنگدستی کسی که دچار محرومیت است، توجه کن و او را مد نظر داشته باش.
مخر به نیم جو آن صحبتی که با غرض است
که راحتی نبود صحبت ریایی را
هوش مصنوعی: اگر صحبت‌هایی که با هدف خاصی بیان می‌شوند را جدی نگیری، در آن صورت آرامش و راحتی نخواهی داشت؛ زیرا گفتگوهای غیرصادقانه و ریاکارانه هیچ لذتی به همراه ندارند.
وفای یار موافق مگیر سهل که آن
مفرحی ست عجب بهر جانفزایی را
هوش مصنوعی: به سادگی به فکر وفای یار نباش، زیرا این وفا برای روح مانند شادی‌ای عجیب و باارزش است که انرژی مضاعفی به زندگی می‌دهد.
چو عاشقی به خرابات مست رو، ای دل
به اهل زهد بمان توبه ریایی را
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، به مکان‌های پر از عشق و شور برو و از زندگی واقعی لذت ببر؛ اما دل خود را از ظاهرسازی و تظاهر دور نگه‌دار و به اهل زهد نچسب.
چو، خسروا، ز فراق است هر زمان دردی
هوس نبرد خردمند دیرپایی را
هوش مصنوعی: هر زمان که شاه از دوری دچار دردی می‌شود، کسی که خردمند و صبور است، این درد را احساس نمی‌کند و به آن توجهی نمی‌نماید.

حاشیه ها

1392/01/25 00:03
امین کیخا

مخر بجای مخز درست است