گنجور

شمارهٔ ۴۸

شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را
کز او مپوش گل نودمیده خود را
رسید خیل غمت ورنه ایستد جانم
کجا برم بدن غم رسیده خود را
به گوش ره ندهی ناله مرا، چه کنم؟
چو ناشنیده کند کس شنیده خود را
به رو سیاهی داغ حبش مکن پر رو
مر این غلام درم ناخریده خود را
چنین که من ز تو لب می گزم کم ار گویی
که مرهمی برسانم گزیده خود را
گسست رشته صبرم چگونه بردوزم
شکاف دامن ده جا دریده خود را
به چاه شوق فرو مانده ام، خداوندا
فرو گذاشت مکن آفریده خود را
پریدن دلم این بود کز توام نبرد
کنون به دام که جویم پریده خود را؟
درآی باز به تن، ای دل پر آتش من
بسوز این تن محنت کشیده خود را
ز باد زلف تو شوریده بود، ازان خسرو
به باد داد دل آرمیده خود را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را
کز او مپوش گل نودمیده خود را
هوش مصنوعی: من برای کمک و interceding پیش تو آمده‌ام، ای دوست، لطفاً چشمانت را از من برنگردان، چرا که از زیبایی تو دلخور و اندوهگین شده‌ام.
رسید خیل غمت ورنه ایستد جانم
کجا برم بدن غم رسیده خود را
هوش مصنوعی: غم تو به حدی رسید که جانم طاقت ندارد؛ نمی‌دانم کجا بروم که از این وضعیت رهایی پیدا کنم.
به گوش ره ندهی ناله مرا، چه کنم؟
چو ناشنیده کند کس شنیده خود را
هوش مصنوعی: اگر تو به ناله‌ها و شکایت‌های من توجه نکنی، چه کاری می‌توانم بکنم؟ در حالی که هیچ‌کس به صدای خود توجه نمی‌کند، چرا من باید به صدای گریه‌هایم پرداخته شوم؟
به رو سیاهی داغ حبش مکن پر رو
مر این غلام درم ناخریده خود را
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، بر من خجالت نکش و دست کم نگیر این بنده را، که خود را بدون خریدن به تو عرضه کرده‌ام.
چنین که من ز تو لب می گزم کم ار گویی
که مرهمی برسانم گزیده خود را
هوش مصنوعی: اگر من از تو دلخور هستم و به تو ناراحتی می‌زنم، نباید بگویی که می‌توانی به من التیامی بدهی برای درد خودم.
گسست رشته صبرم چگونه بردوزم
شکاف دامن ده جا دریده خود را
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم صبر خود را که به هم ریخته‌ام جمع و جور کنم، در حالی که در جاهای مختلف دلم شکسته و پاره شده است؟
به چاه شوق فرو مانده ام، خداوندا
فرو گذاشت مکن آفریده خود را
هوش مصنوعی: من در چاه عشق و شوق گرفتار شده‌ام، ای خدا، مرا تنها نگذار و کمکم کن.
پریدن دلم این بود کز توام نبرد
کنون به دام که جویم پریده خود را؟
هوش مصنوعی: دلم آرزو داشت که از تو دور نشود، ولی حالا در این دام افتاده‌ام و می‌خواهم بدانم آیا خودم را پیدا خواهم کرد؟
درآی باز به تن، ای دل پر آتش من
بسوز این تن محنت کشیده خود را
هوش مصنوعی: ای دل پر از شعله و آتش، به جسمم بازگرد و این بدن پر از رنج و عذابی که کشیده است را بسوزان.
ز باد زلف تو شوریده بود، ازان خسرو
به باد داد دل آرمیده خود را
هوش مصنوعی: دل آرام من از وزش باد زلف تو بی‌قرار شده بود و عشق به آن خسرو، دل مرا به دست باد سپرد.