شمارهٔ ۴۶۱
همه مستی خلق از ساغر و پیمانه میخیزد
مرا دیوانگی زان نرگس مستانه میخیزد
خوشم با آه گرم امشب، مده تشویشم، ای گریه
که خوش میسوزدم این آتشی کز خانه میخیزد
همه شب با خیال، افسانههای درد خود گویم
مرا از جمله بیخوابی ازان افسانه میخیزد
خیالش در دلم میگشت، پرسیدم، چه میجویی
گیاه دوستی، گفتا، ازین ویرانه میخیزد
عسس کز نالهام دیوانه شد میگفت با یاران
که باز آمد شب و افغان آن دیوانه میخیزد
من از خود سوختم، نه از تو، ای شمع نکورویان
هلاک جان پروانه هم از پروانه میخیزد
لبت گر میخورد خونم گنهکارم به یک بوسه
چه کردم کان خطت از گرد لب خصمانه میخیزد
مپوش آن خال را بهر خدا از دیده مردم
که مسکین مرغ غافل را بلا از دانه میخیزد
چه یاری باشد این آخر که ناری رحم بر خسرو
چنین کز درد او فغان ز صد بیگانه میخیزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه مستی خلق از ساغر و پیمانه میخیزد
مرا دیوانگی زان نرگس مستانه میخیزد
هوش مصنوعی: تمامی شادابی و سرخوشی مردم ناشی از می و نوشیدنی است، اما دیوانگی و عشق من از نگاه زیبای آن نرگس مست سرچشمه میگیرد.
خوشم با آه گرم امشب، مده تشویشم، ای گریه
که خوش میسوزدم این آتشی کز خانه میخیزد
هوش مصنوعی: امشب حال و هوای خاصی دارم و از احساساتم لذت میبرم. مرا نگران نکن، ای گریهای که خودم با ذوق و شوق به آن پرداختم و اکنون این آتش از خانه بلند میشود.
همه شب با خیال، افسانههای درد خود گویم
مرا از جمله بیخوابی ازان افسانه میخیزد
هوش مصنوعی: هر شب با خیال و داستانهای آلام و دردهایم صحبت میکنم، و از همین داستانهاست که بیخوابی به سراغم میآید.
خیالش در دلم میگشت، پرسیدم، چه میجویی
گیاه دوستی، گفتا، ازین ویرانه میخیزد
هوش مصنوعی: در قلبم تصویر او در حال چرخش بود، از او پرسیدم که چه دنبال میگردی. او گفت: دوستی، و اضافه کرد که دوستی از این ویرانی و نابسامانی برمیخیزد.
عسس کز نالهام دیوانه شد میگفت با یاران
که باز آمد شب و افغان آن دیوانه میخیزد
هوش مصنوعی: پلیسی که از گریه و نالهام دیوانه شده بود، به دوستانش میگفت: شب دوباره فرا رسیده و آن دیوانه دوباره برمیخیزد و فریاد میزند.
من از خود سوختم، نه از تو، ای شمع نکورویان
هلاک جان پروانه هم از پروانه میخیزد
هوش مصنوعی: من خودم را سوزاندهام، نه به خاطر تو. ای شمع زیبا که مایهی نابودی نکورویان هستی، حتی جان پروانه نیز از پروانه به وجود میآید.
لبت گر میخورد خونم گنهکارم به یک بوسه
چه کردم کان خطت از گرد لب خصمانه میخیزد
هوش مصنوعی: اگر لبهای تو خون من را بریزد، من گنهکارم؛ با یک بوسه چه کردهام که این خط بهسان شمشیری از بین لبهای دشمنان برمیخیزد؟
مپوش آن خال را بهر خدا از دیده مردم
که مسکین مرغ غافل را بلا از دانه میخیزد
هوش مصنوعی: لطفاً آن خال زیبا را از دید دیگران پنهان کن، زیرا که بیخبران در زندگی خود چنان گرفتار میشوند که گاهی از یک دانه به سختی رنج میکشند.
چه یاری باشد این آخر که ناری رحم بر خسرو
چنین کز درد او فغان ز صد بیگانه میخیزد
هوش مصنوعی: این چه یاری میتواند باشد که با وجود درد و رنجی که خسرو میکشد، هیچ کس به او کمک نمیکند و تنها صدای فغان او از دل بیگانگان بلند میشود؟

امیرخسرو دهلوی