شمارهٔ ۴۵۹
دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی سازد
ولی دعوی خون اشکم به رخ گلگون نمی سازد
نمی گردد به چشم او خیال من به پیراهن
یقینم شد که او جامه دگر گلگون نمی سازد
منم یک قطره خون دل، ولی این چشم از آهم
دمی در عشق تو نبود که چون جیحون نمی سازد
مباش از لاله خونین کم، ای عشاق خون افشان
نگردد سرخ تا او از جگرها خون نمی سازد
خیال تیر قدش را که او از دل گذر دارد
دلم همچون الف هرگز ز جان بیرون نمی سازد
مرا گفتی، به تو سازم ولی وقتی که سوزی دل
ازان وقتی است دل سوزم، ولی اکنون نمی سازد
نگه می دار چشمت را ز گریه بر درش، خسرو
که گر دریا شود روزی بدان در چون نمی سازد
شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خان سازدشمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمیسوزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی سازد
ولی دعوی خون اشکم به رخ گلگون نمی سازد
هوش مصنوعی: هیچ لحظهای نبود که آن ناز و کرشمه باعث خونریزی نشود، اما من نمیتوانم ادعای اشک و رنج خود را به زیباییها نشان دهم.
نمی گردد به چشم او خیال من به پیراهن
یقینم شد که او جامه دگر گلگون نمی سازد
هوش مصنوعی: در چشم او هیچ تصوری از من وجود ندارد و به اطمینان میگویم که او هرگز لباس دیگری به رنگ گلگون نمیدوزد.
منم یک قطره خون دل، ولی این چشم از آهم
دمی در عشق تو نبود که چون جیحون نمی سازد
هوش مصنوعی: من فقط یک قطره از خون دل هستم، اما این چشم من تا لحظهای از عشق تو به اشک نیفتاده است، چرا که مانند جیحون، جاری نمیشود.
مباش از لاله خونین کم، ای عشاق خون افشان
نگردد سرخ تا او از جگرها خون نمی سازد
هوش مصنوعی: دلها را غم و درد عشق در بر میگیرد، و تا زمانی که معشوق نتواند غم و درد عاشقان را به احساسات خود تبدیل کند، عاشقان نباید از نشان دادن این احساسات بکاهند. عشق و دلدادگی باید با شدت و زیبایی ابراز شود.
خیال تیر قدش را که او از دل گذر دارد
دلم همچون الف هرگز ز جان بیرون نمی سازد
هوش مصنوعی: به یادآوری تصویر قد بلند او که از دل من رفته است، دلم مانند حرف الف هرگز از وجود من جدا نمیشود.
مرا گفتی، به تو سازم ولی وقتی که سوزی دل
ازان وقتی است دل سوزم، ولی اکنون نمی سازد
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که برایت کارهایی انجام دهم، اما وقتی که دلم میسوزد، آن زمان برای تو کاری انجام میدهم. حالا که دلم آتش گرفته، نمیتوانم برایت کاری کنم.
نگه می دار چشمت را ز گریه بر درش، خسرو
که گر دریا شود روزی بدان در چون نمی سازد
هوش مصنوعی: نگاهت را از گریه بر در خسرو حفظ کن، چون اگر روزی دریا هم شود، آن در و این عشق فراموش نمیشود.

امیرخسرو دهلوی