شمارهٔ ۴۵۷
بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند
که می بندد برین دل بار و محمل تند می راند
جمازه در ره و آویخته دل چون جرس با او
نفیر و ناله دل هم به آواز جرس ماند
سگی دنبال آن محمل، طفیل او دوران من هم
منش لبیک می گویم، چو او سگ را همی خواند
شتربانا، فرود آور زمانی محملش ورنه
ز آب چشم من ترسم شتر در گل فرو ماند
کجا در دل بماند جان، اگر جانان برون آید
کسی کز هم تگی دیدن زمام از دست بستاند
چو من مردم درین وادی، رو، ای سیلاب چشم من
ز مین را گرد بنشانی، شتر جایی که بنشاند
دم سرد مرا، ای باد، لطفی کن، مبر هر سو
هم آن سو بر، مگر گردی ازان رخسار بنشاند
درین ویرانه خواهم داد جان، ار بر سرم ناید
بگو، ای ساربان، باری سر ناقه بگرداند
خروش اشتر او هست از بار گران خسرو
که ریزد کاروان دل، گر او محمل بجنباند
شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی بیندشمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خان سازد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند
که می بندد برین دل بار و محمل تند می راند
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو که در دلم نشستهای، آیا حال و روز مرا نمیشناسی که با این دل سنگین و تندرو، به سفر میروی؟
جمازه در ره و آویخته دل چون جرس با او
نفیر و ناله دل هم به آواز جرس ماند
هوش مصنوعی: در راه، دل آویخته و نالهاش مانند صدای زنگ به گوش میرسد و حالتی شبیه به آن دارد.
سگی دنبال آن محمل، طفیل او دوران من هم
منش لبیک می گویم، چو او سگ را همی خواند
هوش مصنوعی: سگی به دنبال سواری میدوید و من نیز مثل او، در کنار او هستم و هر بار که او صدا میزند، من هم با خوشحالی جواب میدهم.
شتربانا، فرود آور زمانی محملش ورنه
ز آب چشم من ترسم شتر در گل فرو ماند
هوش مصنوعی: ای شتر بان، لطفاً درنگ کن و زمان را کوتاه کن تا بار او را زمین بگذاری، وگرنه از شدت اشک من نگرانم که شتر در گل گیر کند.
کجا در دل بماند جان، اگر جانان برون آید
کسی کز هم تگی دیدن زمام از دست بستاند
هوش مصنوعی: کجا میتواند دل آسوده باشد اگر محبوب از کجا برود؟ کسی که با دیدن او، قدرت کنترل احساسات و دل را از دست میدهد.
چو من مردم درین وادی، رو، ای سیلاب چشم من
ز مین را گرد بنشانی، شتر جایی که بنشاند
هوش مصنوعی: من در این سرزمین به پایان راه خود رسیدهام. ای اشکهای من، همچون سیلاب، زمین را بشویید و جایی برای شتر فراهم کنید تا استراحت کند.
دم سرد مرا، ای باد، لطفی کن، مبر هر سو
هم آن سو بر، مگر گردی ازان رخسار بنشاند
هوش مصنوعی: ای باد، لطفاً دم سرد مرا بپذیر و به هر سمتی نرو، فقط اگر میتوانی، کمی از لطافت آن چهره را بر من بگستر.
درین ویرانه خواهم داد جان، ار بر سرم ناید
بگو، ای ساربان، باری سر ناقه بگرداند
هوش مصنوعی: در این خرابه، جانم را فدای عشق میکنم، اگر نیاید کسی بر بالای سرم تا بگوید. ای کاروانران، فقط کمی سر ناقه را بچرخان.
خروش اشتر او هست از بار گران خسرو
که ریزد کاروان دل، گر او محمل بجنباند
هوش مصنوعی: صدای نعرهی شتر او به خاطر بار سنگینش است که اگر او بخواهد حرکت کند، کاروانی که دلها در آن است را به تلاطم میاندازد.

امیرخسرو دهلوی