شمارهٔ ۴۵۳
چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد کی ماند
غم هجران ز حد بیرون، درونم شاد کی ماند
مکن عیب، ار بنالد جان چو نقد تن همه بردی
کسی کش خانه غارت گشت بی فریاد کی ماند
ملامت بیهده ست آزادگان را بر سر کویت
کسی کان روی بیند از بلا آزاد کی ماند
دلی داری که دردی نازموده ست از بلا هرگز
من ار چه درد خود گویم، بران دل یاد کی ماند
خرابی هاست بر جان من از دست خیال تو
چو سلطان تیغ کین برداشت، ملک آباد کی ماند
در آن دم کز کرشمه ناز در سر می کند شیرین
صبوری در دل شوریده فرهاد کی ماند
به قلاشی و رسوایی چه جای طعن بر خسرو؟
چو عشق افتاد در سر، عقل را بنیاد کی ماند
شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ترم افتدشمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی داند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد کی ماند
غم هجران ز حد بیرون، درونم شاد کی ماند
هوش مصنوعی: وقتی موهایش بر جانم فتنه گر شد، دیگر دلم آرام نخواهد ماند. غم دوری او از حد فراتر رفته و درونم شادابی نخواهد داشت.
مکن عیب، ار بنالد جان چو نقد تن همه بردی
کسی کش خانه غارت گشت بی فریاد کی ماند
هوش مصنوعی: اگر جان به درد آید و شکایت کند، عیبجویی نکن. چون اگر همه چیز را از دست داده باشی، چه کسی خواهد ماند که در خانهات را غارت کند و فریاد بزند؟
ملامت بیهده ست آزادگان را بر سر کویت
کسی کان روی بیند از بلا آزاد کی ماند
هوش مصنوعی: انتقادات بیموردی که به آزادیخواهان میشود، نادرست است. زیرا کسی که زیبایی تو را ببیند، چطور میتواند از مشکلات و رنجها دور بماند؟
دلی داری که دردی نازموده ست از بلا هرگز
من ار چه درد خود گویم، بران دل یاد کی ماند
هوش مصنوعی: دلی داری که هیچ دردی را تجربه نکرده است، اما من با وجود اینکه درد خود را بیان میکنم، آیا یاد آن دل خواهد ماند؟
خرابی هاست بر جان من از دست خیال تو
چو سلطان تیغ کین برداشت، ملک آباد کی ماند
هوش مصنوعی: آرزوهای تو باعث ویرانی جان من شده است؛ هنگامی که سلطان شمشیر انتقام را از غلاف خارج کند، دیگر جایی برای زندگی و آبادانی باقی نمیماند.
در آن دم کز کرشمه ناز در سر می کند شیرین
صبوری در دل شوریده فرهاد کی ماند
هوش مصنوعی: در لحظهای که شیرین با ناز و کرشمهاش قلب فرهاد را به تپش درمیآورد، صبوری در دل عاشق فرهاد چه معنی دارد و چگونه میتواند دوام بیاورد؟
به قلاشی و رسوایی چه جای طعن بر خسرو؟
چو عشق افتاد در سر، عقل را بنیاد کی ماند
هوش مصنوعی: وقتی عشق در دل جای میگیرد، دیگر عقل و منطق جایی ندارد. در چنین حالتی، چه انتقادی به کسی مانند خسرو که در وضعیت بدی قرار دارد، میتواند وارد باشد؟

امیرخسرو دهلوی