گنجور

شمارهٔ ۴۴۶

بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیرد
مفرما عارض چون سیم را کز خط حشم گیرد
چو سبزه خویش را خط تو خواند جای آن دارد
که گل از خنده بر خاک افتد و غنچه شکم گیرد
پس از ماهیت می بینم، مه من کج مکن ابرو
گره مفگن به پیشانی که مه در غره کم گیرد
دلم سوی دهانت می رود، چون در تو می بینم
مگر می خواهد از بیم فنا راه عدم گیرد؟
خیالت بیشتر می بینم اندر دیده پر نم
اگر چه روی در آیینه ننماید چو دم گیرد
ستم در عهد تو زان گونه خونین شد که هر ساعت
اجل بهر شفاعت آید و دست ستم گیرد
مرا بر تخت وصلت ناخن پایی نگرددتر
اگر اطراف عالم سر به سر سیلاب غم گیرد
حدیث دیده و دل چون نویسد سوی تو خسرو
که کاغذتر شود از گریه، آتش در قلم گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیرد
مفرما عارض چون سیم را کز خط حشم گیرد
هوش مصنوعی: کافی است آنکه زلف تو علم و دانش را به خود جذب کند، دیگر نگذار عارض تو به نرمی و زیبایی سیم مانند شود، چرا که از خط مو نیز علم و آگاهی می‌توان گرفت.
چو سبزه خویش را خط تو خواند جای آن دارد
که گل از خنده بر خاک افتد و غنچه شکم گیرد
هوش مصنوعی: وقتی که سبزه نام تو را بر خود می‌بیند، جای شگفتی دارد که گل از خوشحالی بر زمین بیفتد و غنچه خود را پر شود.
پس از ماهیت می بینم، مه من کج مکن ابرو
گره مفگن به پیشانی که مه در غره کم گیرد
هوش مصنوعی: بعد از آنکه به عمق وجود و ماهیت پرداختم، می‌بینم که ای مه، ابرویت را کج نکن و گره نزن به پیشانی‌ام؛ زیرا که در کمترین جلوه، زیبایی‌ات نمایان خواهد شد.
دلم سوی دهانت می رود، چون در تو می بینم
مگر می خواهد از بیم فنا راه عدم گیرد؟
هوش مصنوعی: دل من به سمت لب‌های تو می‌رود، چون در وجود تو می‌بینم که شاید از ترس نابودی، بخواهد به عدم و نیستی پناه ببرد.
خیالت بیشتر می بینم اندر دیده پر نم
اگر چه روی در آیینه ننماید چو دم گیرد
هوش مصنوعی: تصور تو را بیشتر در چشمانم می‌بینم، حتی اگر چهره‌ات در آینه نمایش داده نشود، زیرا به یاد تو در دلم احساساتی زنده می‌شود.
ستم در عهد تو زان گونه خونین شد که هر ساعت
اجل بهر شفاعت آید و دست ستم گیرد
هوش مصنوعی: ستم در زمان تو به قدری زیاد شده است که هر لحظه مرگ برای کمک و نجات می‌آید و دست ستمگران را می‌گیرد.
مرا بر تخت وصلت ناخن پایی نگرددتر
اگر اطراف عالم سر به سر سیلاب غم گیرد
هوش مصنوعی: اگر دنیا پر از اندوه و مشکلات شود، حتی یک قدم به سمت تو نمی‌توانم برسم، چرا که عشق و عشق ورزی در وجود من بسیار عمیق است و هیچ چیز نمی‌تواند آن را تحت تاثیر قرار دهد.
حدیث دیده و دل چون نویسد سوی تو خسرو
که کاغذتر شود از گریه، آتش در قلم گیرد
هوش مصنوعی: قصه چشم و دل را چگونه بنویسم برای تو ای خسرو؟ که کاغذ از اشک تر می‌شود و آتش به قلم می‌زند.