گنجور

شمارهٔ ۴۴۰

به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می‌گردد
دمادم در اشک من به خون ناب می‌گردد
دمادم سجده می‌آرم من بیدل به هر ساعت
خیال طاق ابروی توام محراب می‌گردد
همی‌گردد خیال رویت اندر خانه چشمم
مثال ماهیی کاندر میان آب می‌گردد
سر زلفت سرش بر باد خواهد داد می‌دانم
که رسوا می‌شود دزدی که در مهتاب می‌گردد
تو سلطان‌وار بنشین و مترس از خسروی چون من
که او از گریه‌ای در پای ما نایاب می‌گردد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می‌گردد
دمادم در اشک من به خون ناب می‌گردد
هوش مصنوعی: همواره در خیالم زیبایی و دلربایی آن قصاب می‌چرخد و هر لحظه که به او فکر می‌کنم، اشک‌هایم به اندازه خون ناب جاری می‌شود.
دمادم سجده می‌آرم من بیدل به هر ساعت
خیال طاق ابروی توام محراب می‌گردد
هوش مصنوعی: من هر لحظه به یاد تو سجده می‌کنم، و فکر طاق ابروی تو برای من مانند یک محراب می‌شود.
همی‌گردد خیال رویت اندر خانه چشمم
مثال ماهیی کاندر میان آب می‌گردد
هوش مصنوعی: نگاه من همیشه مشغول تصویر چهره‌ات است، همچون ماهی که در آب شنا می‌کند و همواره در حال حرکت است.
سر زلفت سرش بر باد خواهد داد می‌دانم
که رسوا می‌شود دزدی که در مهتاب می‌گردد
هوش مصنوعی: موهای تو، سرش را به باد می‌سپارد، چون می‌دانم آن دزدی که در نور ماه می‌چرخد، در نهایت رسوا خواهد شد.
تو سلطان‌وار بنشین و مترس از خسروی چون من
که او از گریه‌ای در پای ما نایاب می‌گردد
هوش مصنوعی: نشسته‌ای همچون یک پادشاه و از سلطنت خود نترس، زیرا کسی مانند من از اشک و غم خود می‌تواند موجب نایاب شدن آن پادشاهی شود.