شمارهٔ ۴۴
باز آرزوی آن بت چین میکند مرا
معلوم شد که فتنه کمین میکند مرا
میخواندم گدای خود و گویی آن زمان
ملک دو کون زیر نگین میکند مرا
از من مپرس کز چه دل دوست شد به باد
در وی ببین که بی دل و دین میکند مرا
نه من به اختیار چنین مست و بیخودم
چیزیست در دلم که چنین میکند مرا
آه از تو میکنند همه عاشقان و من
از دست دل که سوخته، این میکند مرا
صد منت خیال تو بر خسرو است، از آنک
گهگه به خواب با تو قرین میکند مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز آرزوی آن بت چین میکند مرا
معلوم شد که فتنه کمین میکند مرا
هوش مصنوعی: دوباره دلم برای آن معشوق چینیام تنگ شده است. به خوبی متوجه شدم که این عشق، برای من دردسر و مشکل به بار خواهد آورد.
میخواندم گدای خود و گویی آن زمان
ملک دو کون زیر نگین میکند مرا
هوش مصنوعی: در آن زمان که به دعا و درخواست از خدا مشغول بودم، احساس میکردم که تمام جهان زیر سلطه و توجه من است.
از من مپرس کز چه دل دوست شد به باد
در وی ببین که بی دل و دین میکند مرا
هوش مصنوعی: مرا از حال و احوال خود نپرس، چون دل عزیزم به باد رفته است. تنها کافی است به او نگاه کنی تا ببینی که چطور بدون دل و ایمان، با من رفتار میکند.
نه من به اختیار چنین مست و بیخودم
چیزیست در دلم که چنین میکند مرا
هوش مصنوعی: من به اراده خودم اینقدر مست و بیخود نیستم؛ چیزی در درونم وجود دارد که اینطور با من رفتار میکند.
آه از تو میکنند همه عاشقان و من
از دست دل که سوخته، این میکند مرا
هوش مصنوعی: همه عاشقها از تو آه و ناله میکنند، اما من به خاطر دل سوختهام این حال و روز را دارم.
صد منت خیال تو بر خسرو است، از آنک
گهگه به خواب با تو قرین میکند مرا
هوش مصنوعی: خیال تو برای خسرو نعمت بزرگی است، چرا که گاهی در خواب با تو همنشین میشود.