شمارهٔ ۴۳۸
سخن در پرده می گویی، زبان دانی همین باشد
دلم از غمزه می جویی، فسون خوانی همین باشد
اگر فرمان دهی بر من، طریق بندگی دارم
چو می دانی طریق بنده فرمانی همین باشد
مرا کشتی به تیغ غم، نمی گویم پشیمان شو
سری ز افسوس در جنبان، پشیمان همین باشد
سلیمان دولتی از رخ، چرا خط می کشی بر من
به موران می دهی خاتم، سلیمانی همین باشد
زهر مو بسته ای زنار و می گویی مسلمانم
بگویید، ای مسلمانان، مسلمانی همین باشد؟
در خوبان زدی، خسرو، همی دانم سزا دیدی
سزای آنچنان کاری، نمی دانی همین باشد؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخن در پرده می گویی، زبان دانی همین باشد
دلم از غمزه می جویی، فسون خوانی همین باشد
هوش مصنوعی: اگر به طور پنهانی سخن بگویی، خود را در فن بیان ماهر میدانی. عشق و دلباختگیام را با اشارههایش میجویم و این هم هنر عشق ورزیدن است.
اگر فرمان دهی بر من، طریق بندگی دارم
چو می دانی طریق بنده فرمانی همین باشد
هوش مصنوعی: اگر تو بر من حکمرانی کنی، من راه بندگی را خواهم داشت. همانطور که میدانی، راه بنده بودن همین است که به فرمان تو عمل کنم.
مرا کشتی به تیغ غم، نمی گویم پشیمان شو
سری ز افسوس در جنبان، پشیمان همین باشد
هوش مصنوعی: غم مرا به اعماق دریا افکند، اما نمیگویم که از این کار پشیمان شو. هرگاه سر را به علامت افسوس تکان دهی، بدان که پشیمانی همین است که هست.
سلیمان دولتی از رخ، چرا خط می کشی بر من
به موران می دهی خاتم، سلیمانی همین باشد
هوش مصنوعی: سلیمان، قدرت و حکومتی را از چهرهات دریافت کردی، چرا بر من خط میکشی و انگشتری را به موران میدهی؟ آیا همین ویژگی سلیمان نیست؟
زهر مو بسته ای زنار و می گویی مسلمانم
بگویید، ای مسلمانان، مسلمانی همین باشد؟
هوش مصنوعی: تو زهر را در دور خود پیچیدهای و میگویی که مسلمان هستی. از شما، ای مسلمانان، میپرسم آیا مسلمانی فقط همین است؟
در خوبان زدی، خسرو، همی دانم سزا دیدی
سزای آنچنان کاری، نمی دانی همین باشد؟
هوش مصنوعی: خسرو، تو در میان نیکان مرتکب اشتباهی شدهای و من میدانم که برای چنین کاری سزا و کیفر آن را خواهی دید. آیا خودت نمیدانی که نتیجهاش همین خواهد بود؟
حاشیه ها
1397/06/26 08:08
آذین
سری ز افسوس در جنبان، پشیمان همین باشد
سری ز افسوس در جنبان، پشیمانی همین باشد