گنجور

شمارهٔ ۴۲۸

به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خواهم شد
به سودای پری رویی ز سر دیوانه خواهم شد
چنین کاندر زبان خلقی گرفتندم به بیهوده
به شهر و کو به بدنامی دگر افسانه خواهم شد
برو، ناصح، چه ترسانی مرا از طعنه مردم؟
صلاح از من چه می جویی که در می خانه خواهم شد
به خاک پای او پیمان ببستم با سگ کویش
رود گر سر درین پیمان ازین پیمانه خواهم شد
به دام زلفش افتادم ز دست خال و خط او
چو من مرغی چه دانستم که صید دانه خواهم شد
به شهر امروز آن دلبر چو شد شهره به دلجویی
به عشقش داده دین و دل کنون مستانه خواهم شد
به رسوایی و قلاشی چو خسرو آشنا گشتم
ز عقل و مصلحت آخر به کل بیگانه خواهم شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خواهم شد
به سودای پری رویی ز سر دیوانه خواهم شد
هوش مصنوعی: می‌خواهم به جمع عاشقان بپیوندم و در مسیری پر از شور و عشق حرکت کنم. آرزوی دیدن زیبایی‌های دلربا و فرشته‌سان دارم، حتی اگر این کار مرا بیشتر دیوانه کند.
چنین کاندر زبان خلقی گرفتندم به بیهوده
به شهر و کو به بدنامی دگر افسانه خواهم شد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در میان مردم به طرز نادرستی درباره من صحبت شده است و به دلیل این بدنامی، تصمیم دارم که به شکل دیگری در دنیا شناخته شوم.
برو، ناصح، چه ترسانی مرا از طعنه مردم؟
صلاح از من چه می جویی که در می خانه خواهم شد
هوش مصنوعی: ای نصیحت‌کننده، چرا مرا از سرزنش و طعنه مردم می‌ترسانی؟ چه فایده‌ای به تو می‌رساند که برای بهبود من تلاش می‌کنی در حالی که من تصمیم دارم به میخانه بروم و از آن لذت ببرم.
به خاک پای او پیمان ببستم با سگ کویش
رود گر سر درین پیمان ازین پیمانه خواهم شد
هوش مصنوعی: من عهد و پیمانی در برابر خاک پای او بستم و حتی اگر برای رسیدن به عشق او مجبور شوم مانند سگی در کوی او زندگی کنم، باز هم از این عهد جدایی نخواهم داشت.
به دام زلفش افتادم ز دست خال و خط او
چو من مرغی چه دانستم که صید دانه خواهم شد
هوش مصنوعی: به دام موی او گرفتار شدم و از نشانه‌های زیبا و خاص او، مانند پرنده‌ای نادان که نمی‌داند چه چیزی در انتظارش است، متوجه نشدم که در واقع به دام عشق و عشق‌بازی او گرفتار خواهم شد.
به شهر امروز آن دلبر چو شد شهره به دلجویی
به عشقش داده دین و دل کنون مستانه خواهم شد
هوش مصنوعی: امروز محبوب من در بین مردم معروف شده است. برای جلب توجه او به عشقش، ایمان و دل خود را فدای او کرده‌ام، و اکنون می‌خواهم با شادی و سرخوشی زندگی کنم.
به رسوایی و قلاشی چو خسرو آشنا گشتم
ز عقل و مصلحت آخر به کل بیگانه خواهم شد
هوش مصنوعی: من با رسوایی و آشفتگی مانند خسرو آشنا شدم و از عقل و مصلحت دور شدم، به طوری که در نهایت می‌خواهم کاملاً بی‌خبر و بی‌اعتنا باشم.

حاشیه ها

1399/04/25 10:06
کوروش

برو، ناصح، چه تَرسانی مرا از طعنه مردم؟
صحیح است.