گنجور

شمارهٔ ۴۱

جان بر لب است عاشق بخت آزمای را
دستورییی به خنده لب جانفزای را
خون مرا بریز و زخونابه وا رهان
خیریست، این بکن ز برای خدای را
گفتی به مهر و مه نگر و ترک من بگوی
این رو که داد مهر و مه خودنمای را؟
زان شوخ چون وفا طلبم من که بر درش
هرگز ز ننگ می نگرد این گدای را
واگشتی، ای صبا، چو بر آن کوی بگذری
آسیب بر چه می زنی آن بوسه جای را
مطرب، بزن رهی و مبین زهد من، از آنک
بر سبحه منست شرف چنگ و نای را
نازک مگوی ساعد خوبان که خرد کرد
چندین هزار بازوی زورآزمای را
ای دوست، عشق چون همه چشم است و گوش نیست
چه جای پند خسرو شوریده رای را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان بر لب است عاشق بخت آزمای را
دستورییی به خنده لب جانفزای را
هوش مصنوعی: عاشق در حالتی قرار دارد که جانش در حال خروج است و به خاطر عشقش، به دنبال فرصتی است تا با خنده‌ای دلنشین، روح و جانش را احیا کند.
خون مرا بریز و زخونابه وا رهان
خیریست، این بکن ز برای خدای را
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا است که از خون من بگذری و به جای آن، از درد و رنجی که به خاطر آن دچار شدم رها شو. این کار را به خاطر خدا انجام بده که در آن خیری نهفته است.
گفتی به مهر و مه نگر و ترک من بگوی
این رو که داد مهر و مه خودنمای را؟
هوش مصنوعی: گفتی به زیبایی خورشید و ماه نگاه کن و به من پشت کن. بگو این چه کسی است که زیبایی خود را به نمایش می‌گذارد؟
زان شوخ چون وفا طلبم من که بر درش
هرگز ز ننگ می نگرد این گدای را
هوش مصنوعی: من از آن محبت و وفا می‌خواهم که آن دختر شوخ، هرگز به خاطر شرم و حیا به این گدا نگاه نمی‌کند، حتی وقتی که به در門ش مراجعه می‌کنم.
واگشتی، ای صبا، چو بر آن کوی بگذری
آسیب بر چه می زنی آن بوسه جای را
هوش مصنوعی: ای نسیم، هنگامی که از آن کوچه عبور می‌کنی، چرا به جای آسیب زدن، باید بر آن بوسه گلی بیفکنی؟
مطرب، بزن رهی و مبین زهد من، از آنک
بر سبحه منست شرف چنگ و نای را
هوش مصنوعی: ای مطرب، ساز را بزن و به زهد و عبادت من نپرداز؛ زیرا مقام و فخر من بر ساز و نوا از ذکر و تسبیح من بالاتر است.
نازک مگوی ساعد خوبان که خرد کرد
چندین هزار بازوی زورآزمای را
هوش مصنوعی: به نازکی و لطافت بازوهای زیبا نپردازید، زیرا همین لطافت می‌تواند قدرت و توان بسیاری از پهلوانان را شکست دهد.
ای دوست، عشق چون همه چشم است و گوش نیست
چه جای پند خسرو شوریده رای را
هوش مصنوعی: ای دوست، عشق همانند چشمی است که همه چیز را می‌بیند اما گوش ندارد، پس چه نیازی به نصیحت خسرو دلتنگی است که نمی‌تواند بشنود.