شمارهٔ ۴۰۲
چه وزن ماه سما را برابر رویت
که آفتاب فلک نیست هم ترازویت
برابری نکند با تو آفتاب، اگر
هزار بار برابر کنند با رویت
دو زلف تو ز پس گوشهات دانی چیست؟
دو زاغ، لیک از آن کمان ابرویت
ز تشنگان لبت شربتی دریغ مدار
کنون که آب لطافت روانست در جویت
شب فراق درازست، من، نمی دانم
که مبتلای شبم یا از آن گیسویت
شبم چگونه نباشد دراز از هجران
که هیچ می نتوانم گسست از مویت
برون جه از کف غم، خسروا، چو تیر از شست
کمان عشق مکش، نیست چون به بازویت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه وزن ماه سما را برابر رویت
که آفتاب فلک نیست هم ترازویت
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و بینظیری چهرهی شخصی اشاره دارد که به قدری جذاب و درخشان است که هیچ چیزی نمیتواند با آن مقایسه شود. زیبایی او به اندازهای است که حتی آفتاب نیز نمیتواند به پای او برسد و هیچ چیز دیگری در آسمان نمیتواند با آن برابر شود.
برابری نکند با تو آفتاب، اگر
هزار بار برابر کنند با رویت
هوش مصنوعی: آفتاب هرچقدر هم که درخشان باشد، هرگز نمیتواند با زیبایی تو مقایسه شود، حتی اگر بارها و بارها تلاش کنند که این دو را برابر کنند.
دو زلف تو ز پس گوشهات دانی چیست؟
دو زاغ، لیک از آن کمان ابرویت
هوش مصنوعی: دو زلف تو که از پشت گوشت آویزان شده، شبیه به دو زاغ است، اما این زاغها به خاطر آن کمان ابرویت به وجود آمدهاند.
ز تشنگان لبت شربتی دریغ مدار
کنون که آب لطافت روانست در جویت
هوش مصنوعی: از افرادی که تشنه هستند، لبی چشیده و نوشیدنی به آنها نده. اکنون که آب و طراوت وجود دارد، در دیگرت جاری است.
شب فراق درازست، من، نمی دانم
که مبتلای شبم یا از آن گیسویت
هوش مصنوعی: شب فراق بسیار طولانی است و من نمیدانم آیا من درگیر این شب هستم یا اینکه این شب مربوط به گیسویت است.
شبم چگونه نباشد دراز از هجران
که هیچ می نتوانم گسست از مویت
هوش مصنوعی: شب من چگونه میتواند به خاطر دوری از تو طولانی نباشد، وقتی که هیچ چیز نمیتواند مرا از محبت و یاد تو جدا کند؟
برون جه از کف غم، خسروا، چو تیر از شست
کمان عشق مکش، نیست چون به بازویت
هوش مصنوعی: از غم دور شو، ای عزیز، همانطور که تیر از دستان کمان جدا میشود، عشق را از خود دور نکن، چرا که به اندازهی بازویت نیست.

امیرخسرو دهلوی