گنجور

شمارهٔ ۴۰۱

بیا که دل بشد از انتظار آمدنت
نگاه داشته ام جان نثار آمدنت
ز بعد رفتن تو جان قرار کی کردی
دل ار ندادی با جان قرار آمدنت
یکی به یاد کن کار جان من آخر
وگرنه من بکنم جان به کار آمدنت
هنوز تاز رخت بشکفد گلم باری
خراش یافت دل از خار خار آمدنت
به چار روز نکو آمدت که مهلت نیست
دو روزه عمر مرا با چهار آمدنت
ستاره ریز کنم از دو دیده بر تقویم
حکیم را که کند اختیار آمدنت
دو دیده غلتان غلتان رود به استقبال
اگر ز دور ببیند غبار آمدنت
زنم به زلف تو انگشت و بر دو دیده نهم
اگر سفید شود ز انتظار آمدنت
ز جام وصل خمار اشکنی که خسرو را
برون همی رود از سر خمار آمدنت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا که دل بشد از انتظار آمدنت
نگاه داشته ام جان نثار آمدنت
هوش مصنوعی: بیا که دلم از انتظار تو به تنگ آمده و جانم را فدای آمدن تو کرده‌ام.
ز بعد رفتن تو جان قرار کی کردی
دل ار ندادی با جان قرار آمدنت
هوش مصنوعی: بعد از رفتن تو، دیگر آرامش و قرار نداشتم. اگر تو با دلم قرار و آرامش ندادی، پس چگونه انتظار داری که جانم آرام بگیرد با آمدنت؟
یکی به یاد کن کار جان من آخر
وگرنه من بکنم جان به کار آمدنت
هوش مصنوعی: یک نفر را به یاد بیاوری که به خاطر من کار کند، وگرنه من جانم را برای آمدن تو فدای کار می‌کنم.
هنوز تاز رخت بشکفد گلم باری
خراش یافت دل از خار خار آمدنت
هوش مصنوعی: هنوز گل من از تازگی شکوفا نشده، اما دل من از آمدن تو و زخم‌هایی که بر آن نشسته، آسیب دیده است.
به چار روز نکو آمدت که مهلت نیست
دو روزه عمر مرا با چهار آمدنت
هوش مصنوعی: در مدت کوتاهی که می‌توانی در کنارم باشی، امیدوارم که خوبی و خوشی را برآورده کنی، زیرا عمر من به سرعت در حال گذر است و نمی‌توانم بیشتر از چهار روز به تو فرصت دهم.
ستاره ریز کنم از دو دیده بر تقویم
حکیم را که کند اختیار آمدنت
هوش مصنوعی: از چشمانم ستاره‌ها می‌چکد بر روی تقویم حکیم، تا زمان آمدنت را انتخاب کند.
دو دیده غلتان غلتان رود به استقبال
اگر ز دور ببیند غبار آمدنت
هوش مصنوعی: دو چشم به شوق و شوقی بی‌پایان، با excitement و اشتیاق به استقبال تو می‌آیند؛ حتی اگر از دور غباری را ببینند که نشانه‌ی آمدن توست.
زنم به زلف تو انگشت و بر دو دیده نهم
اگر سفید شود ز انتظار آمدنت
هوش مصنوعی: با انگشتانم به زلف تو بازی می‌کنم و دو چشمم را برهم می‌گذارم، اگر چشم‌هایم از انتظار تو سفید شود.
ز جام وصل خمار اشکنی که خسرو را
برون همی رود از سر خمار آمدنت
هوش مصنوعی: از میخانه وصل نوشیده‌ای و اکنون با اشک‌هایش سکر و نشئگی را از خود دور کن، زیرا عشق تو باعث شده خسرو در بین زمان و مکان از حالت نشئگی خارج شود و به یاد تو بیفتد.

حاشیه ها

1395/07/27 12:09
سعداله اسماعیلی

در بیت چهارم لازم است "تا" از "ز" فاصله داشته باشد.