شمارهٔ ۴۰۰
لطافت تو چنان در خیال ما بنشست
که تا به حشر نخواهد دل از کمند تو رست
زبون چشم زبون گیر تو شدم، چه کنم؟
چه حیله سازد هشیار پیش مردم مست
ز کشته پر شده شهر و کشنده پیدا نی
دهان تنگ تو پیدا شده ست، میری هست!
مرا نگینه دل کز گزند ایمن بود
فتاد و سنگ جفای تو باز خورد و شکست
شکسته طره تو از کجاست، از دل من؟
چنین بود، چو کند کس خرابه را دربست
چرا پیاله خون می دهی مرا هردم
چنین که می رسد از جور چرخ دست به دست
بیا چو آب خضر تا ببینیم در پای
بسان خاک که در پای آب گردد پست
اگر ز خسروت آزار بود، تازه مکن
مکاو ریش کهن را چو سر بهم پیوست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لطافت تو چنان در خیال ما بنشست
که تا به حشر نخواهد دل از کمند تو رست
هوش مصنوعی: لطافت و زیبایی تو چنان در ذهن و خیال ما جا گرفته است که تا روز قیامت، دل ما نخواهد توانست از محبت و جذبه تو رها شود.
زبون چشم زبون گیر تو شدم، چه کنم؟
چه حیله سازد هشیار پیش مردم مست
هوش مصنوعی: چشمان تو با جذابیت خود مرا اسیر کردهاند، چه کنم؟ چه ترفندی میتواند فرد هوشیار را در برابر جمعیت پرشور و شگفتانگیز قرار دهد؟
ز کشته پر شده شهر و کشنده پیدا نی
دهان تنگ تو پیدا شده ست، میری هست!
هوش مصنوعی: شهر پر از مردهها شده و هیچ نشانی از قاتل پیدا نیست. دهانت به قدری تنگ است که فقط نام تو به چشم میخورد و این کار توست!
مرا نگینه دل کز گزند ایمن بود
فتاد و سنگ جفای تو باز خورد و شکست
هوش مصنوعی: دلم مثل یک نگین بود که از آسیبها در امان بود، اما وقتی به خاطر عذاب تو افتاد، سنگی که به آن پرتاب شد، آن را شکست.
شکسته طره تو از کجاست، از دل من؟
چنین بود، چو کند کس خرابه را دربست
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساسات عمیق و درد ناشی از جدایی و شکست در عشق پرداخته است. گوینده از این میگوید که آیا زخم و ناراحتی او از بیوفایی محبوب است و در ادامه به طور استعاری به خرابیهایی اشاره میکند که در دل او به وجود آمده است. در واقع، این ابیات نشاندهندهی غم و اندوهی است که عشق ناکام به بار میآورد.
چرا پیاله خون می دهی مرا هردم
چنین که می رسد از جور چرخ دست به دست
هوش مصنوعی: چرا هر بار که به من میرسی، اینقدر ناامیدی و درد را با خودت میآوری و به من میسازی؟
بیا چو آب خضر تا ببینیم در پای
بسان خاک که در پای آب گردد پست
هوش مصنوعی: بیایید مانند آب خضر با هم به مشاهده بپردازیم، تا ببینیم چگونه خاک در مقابل آب پایین میآید و پست میشود.
اگر ز خسروت آزار بود، تازه مکن
مکاو ریش کهن را چو سر بهم پیوست
هوش مصنوعی: اگر از طرف محبوب، آزاری به تو برسد، نباید در گذشتهها و خاطرات کهنهی روابط قبلیات فکر کنی و آنها را به یاد آوری. این موضوع نشان میدهد که باید در برابر مشکلات جدید، از بند گذشتهها رها شوی و به حال و آینده توجه کنی.

امیرخسرو دهلوی