شمارهٔ ۳۹۸
جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ست
خیال او به دل تنگم آرمیده شده ست
ز زلف پرده در او که پرده پوش دل است
بیا که پرده پوشیدگان دریده شده ست
کشید عارض او خط، پناه چو، ای صبر
کنون که لشکر سودای از جریده شده ست
هنوز می کشدم دل به زلفت، ار چه مرا
هزار گونه گشایش ازان کشیده شده ست
رقیب گفت، شنیدی چه لطف می گفتند؟
سخن ز گفتن من می کند شنیده شده ست
نمی توان که دلم را ز تیر او ببرم
ز تیرش ار چه دلم چند جا بریده شده ست
مگر سیاه ازان گشت مردم چشمم
که آفتاب جمالش درون دیده شده ست
نیامده ست بر من دو روز، دانی چیست؟
لبش به دندان بگرفته ام گزیده شده ست
به دست شوق کمند نیاز می تابم
که باز آهوی صیادکش رمیده شده ست
گهر ز دیده به دامن همی کشم به رهش
ز کار خسرو بیچاره دانه چیده شده ست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ست
خیال او به دل تنگم آرمیده شده ست
هوش مصنوعی: زیبایی محبوبم تا آنجایی که به چشم دیدهام، تصویرش در دل من جا گرفته است.
ز زلف پرده در او که پرده پوش دل است
بیا که پرده پوشیدگان دریده شده ست
هوش مصنوعی: بیایید از زلف او که مانند پردهای بر دلهاست، پردهبرداری کنیم، چرا که پردهپوشان دیگر از پردهها گذر کردهاند و رازها برملا شده است.
کشید عارض او خط، پناه چو، ای صبر
کنون که لشکر سودای از جریده شده ست
هوش مصنوعی: صورت او مانند خطی بر روی کاغذ است و ای صبر، اکنون که افکار عاشقانه به اوج رسیدهاند، باید صبر کنی.
هنوز می کشدم دل به زلفت، ار چه مرا
هزار گونه گشایش ازان کشیده شده ست
هوش مصنوعی: هنوز هم به موهایت علاقمندم، هرچند که از لحاظ گوناگونی، هزاران گزینه برای من فراهم شده است.
رقیب گفت، شنیدی چه لطف می گفتند؟
سخن ز گفتن من می کند شنیده شده ست
هوش مصنوعی: رقیب گفت: آیا شنیدی که چه حرفهای خوبی درباره من میزدند؟ معلوم است که سخنها درباره من از زبانه خودم به میان آمده است.
نمی توان که دلم را ز تیر او ببرم
ز تیرش ار چه دلم چند جا بریده شده ست
هوش مصنوعی: نمی توانم عشق او را از دل بیرون کنم، هرچند که دلم در جاهای مختلف آسیب دیده است.
مگر سیاه ازان گشت مردم چشمم
که آفتاب جمالش درون دیده شده ست
هوش مصنوعی: آیا مردمک چشمم به خاطر تاریکی و ظلمت این دنیای فانی سیاه شده است، که نور زیبایی او در درون دیدگانم است؟
نیامده ست بر من دو روز، دانی چیست؟
لبش به دندان بگرفته ام گزیده شده ست
هوش مصنوعی: مدت دو روز است که او به دیدنم نیامده و میخواهم بفهمم چرا. من لب او را به دندان گرفتهام و این نشان میدهد که دلنگرانی برای او دارم.
به دست شوق کمند نیاز می تابم
که باز آهوی صیادکش رمیده شده ست
هوش مصنوعی: با اشتیاق و آرزو در انتظارم، زیرا آهو, که صیاد او را به دام انداخته بود، اکنون گریخته و دور شده است.
گهر ز دیده به دامن همی کشم به رهش
ز کار خسرو بیچاره دانه چیده شده ست
هوش مصنوعی: من اشکهایم را مانند مروارید به دامنش میریزم، زیرا در مسیر او، دانههایی از درد و غمهای خسرو بیچاره پراکنده شده است.

امیرخسرو دهلوی