شمارهٔ ۳۸
نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را
هست از پیش خرابی درویش و محتشم را
من خاک پای مستی کانجا که ریخت جرعه
لغزید پای رندان صد صاحب کرم را
گر در شراب عشقم از تیغ می زنی حد
ای مست محتسب کش، حدیست این ستم را
گفتی که غم همی خور، من خود خورم و لیکن
ای گنج شادمانی، اندازه ایست غم را
صوفی که لقمه جوید مشنو حدیث عشقش
کز دل نصیب نبود درمانده شکم را
از حاجی بیابان پرسید ذوق زمزم
چه آگهی زکعبه پرنده حرم را
هست آرزوی جانان کز خلق رو بتابم
من اختیار کردم خلوتگه عدم را
چون کشتی است باری ور هست بیش ور کم
تسلیم کرد خسرو، بگذار بیش و کم را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را
هست از پیش خرابی درویش و محتشم را
هوش مصنوعی: لبی خوشفرم و زیبا که به زیبایی لعل میدرخشد، مانند جام جمشید (جامی که قدرت و ثروت را نشان میدهد) است. اما این زیبایی و جلال، پشت سر خود، داستانی از ویرانی و نابسامانی در زندگی درویش و اشراف را به همراه دارد.
من خاک پای مستی کانجا که ریخت جرعه
لغزید پای رندان صد صاحب کرم را
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به وصف فضایی میپردازد که در آن، بادهنوشی و مستی به گونهای است که به رخسار رندانی میخورد و چهرهای از کرم و بخشندگی به نمایش میگذارد. او از خود را خاک پای آن مستی میداند و به عند وجود جرعه، حالتی از سرخوشی و لرزش در پای کسانی که در آن جمع هستند، به چشم میخورد. به عبارتی دیگر، فضایی پر از شوق و تار و پودهای خاصی از خوشی و عطوفت را به تصویر میکشد.
گر در شراب عشقم از تیغ می زنی حد
ای مست محتسب کش، حدیست این ستم را
هوش مصنوعی: اگر عشق من در شراب مستی تو را به خطا انداخته و با تیغ خود به من آسیب میزند، ای مست محتسب، این ظلم هم حد و مرزی دارد.
گفتی که غم همی خور، من خود خورم و لیکن
ای گنج شادمانی، اندازه ایست غم را
هوش مصنوعی: تو گفتی که بگذار غم را بخورم، من خودم غم میخورم، اما ای گنج شادمانی، برای غم هم حد و اندازهای وجود دارد.
صوفی که لقمه جوید مشنو حدیث عشقش
کز دل نصیب نبود درمانده شکم را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که صوفی، کسی که در جستجوی حقیقت و عشق الهی است، اگر تنها به دنبال لقمه و نیازهای مادی باشد، نباید به حرفهایش درباره عشق گوش داد. زیرا کسی که به دل و روح خود توجه نکند و فقط در پی پر کردن شکم خود باشد، نمیتواند درک عمیق و واقعی از عشق داشته باشد.
از حاجی بیابان پرسید ذوق زمزم
چه آگهی زکعبه پرنده حرم را
هوش مصنوعی: از حاجی که به سفر رفته بود پرسیدند که لذت آب زمزم چیست و آیا پرندهای که در حرم کعبه است، از آن خبر دارد؟
هست آرزوی جانان کز خلق رو بتابم
من اختیار کردم خلوتگه عدم را
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که از دیدهی مردم دور شوم و به خلوتی بروم که در آن هیچکس وجود نداشته باشد.
چون کشتی است باری ور هست بیش ور کم
تسلیم کرد خسرو، بگذار بیش و کم را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید در برابر شرایط و مشکلات زندگی مانند یک کشتی که بارش را میبرد تسلیم باشد. وقتی که بار زیاد یا کم باشد، نباید نگران شد و باید به جریان زندگی ادامه داد و از مسائلی که خارج از کنترل هستند، چشمپوشی کرد.
حاشیه ها
1391/07/15 18:10
محمدحسین
قطعا بیت سوم غلطه، چون قافیهاش نمیخونه با دو بیت اول ...
1392/01/24 15:03
امین کیخا
خرامش یا گذر با ناز لغتی زیبایست در شاهنامه به همراهی که میزبان برای مهمان میفرستد هم خرام امده است و ان وقتی ست که رستم خرامی برای اسفندیار میفرستد که ان خرام راه خانه رستم به اسفندیار بنمایاند بگذریم خواستم بگویم سالن های مانکن ها که لباس می پوشند و حاضر ان انها راخریداری میکنند pret a porter نام دارند به فرانسه شاید بشود انها را خوشخرام نام داد