گنجور

شمارهٔ ۲۶

وه که از سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا
بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و بر من گذری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر و کار تو شود
با من دلشده هر چند سری نیست ترا
دیگران گر چه دم از مهر و وفای تو زنند
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا
خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد
یارب، این گریه خونین اثری نیست ترا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وه که از سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا
هوش مصنوعی: آه، چه حسی عمیق در درونم دارم، اما تو از آن بی‌خبری. من به خاطر غمت دارم می‌میرم، ولی تو هیچ توجهی به من نداری.
بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و بر من گذری نیست ترا
هوش مصنوعی: در کنار کوی تو فریاد می‌زنم که به خاطر وفاداری‌ام به زمین این راه، حالا به خاک تبدیل شدم و تو هیچ توجهی به من نمی‌کنی.
دارم آن سر که سرم در سر و کار تو شود
با من دلشده هر چند سری نیست ترا
هوش مصنوعی: من آن سر را دارم که در عشق تو فراموش کنم و با تو باشم، هرچند تو سری نداری که مرا به دل بسپاری.
دیگران گر چه دم از مهر و وفای تو زنند
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا
هوش مصنوعی: دیگران هرچند از عشق و صداقت تو صحبت می‌کنند، اما وفاداری تو را کسی چون من ندارد.
خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد
یارب، این گریه خونین اثری نیست ترا
هوش مصنوعی: ای خسرو، ناله و فریاد تو بی‌فایده است، خدایا! این اشک و غصه‌های دل‌خونم هیچ تأثیری بر تو ندارد.

حاشیه ها

1394/03/09 12:06
ندا

بیت اول «از» جا افتاده:
وه که از سوز درونم خبری نیست تو را

1394/04/07 02:07
حمید

دارم آن سر که سرم در سر کار تو شود
در متن یک(و ) اضافه است

1394/04/07 02:07
حمید

به جای بر سر کوی تو فریاد
از سر کوی تو فریاد صحیح تر به نظر میرسد