گنجور

شمارهٔ ۲۶

وه که سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا
بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و بر من گذری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر و کار تو شود
با من دلشده هر چند سری نیست ترا
دیگران گر چه دم از مهر و وفای تو زنند
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا
خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد
یارب، این گریه خونین اثری نیست ترا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1394/03/09 12:06
ندا

بیت اول «از» جا افتاده:
وه که از سوز درونم خبری نیست تو را

1394/04/07 02:07
حمید

دارم آن سر که سرم در سر کار تو شود
در متن یک(و ) اضافه است

1394/04/07 02:07
حمید

به جای بر سر کوی تو فریاد
از سر کوی تو فریاد صحیح تر به نظر میرسد