گنجور

شمارهٔ ۲۰

تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا
کی بود پیکاری آن مردم شکاران ترا
تا شدند اندر کشش دو چشم تو خنجز گذار
شغلها فرمود اجل خنجر گذاران ترا
نوجوان گشتی و شکل ناز را نشناختی
جای تسکین نیست زین پس بیقراران ترا
هر کرا امروز خواندی باز فردا کشتیش
بارک الله این چه اقبال است یاران ترا
تا دلم خوش کردی از امید پیکان ریختن
نام شد باران رحمت تیر باران ترا
شرمسار یک نظر گشتیم و هست از چشم تو
یک نظر دیگر توقع شرمساران ترا
از لب تو تشنگان محروم و ساغر بهره مند
مرهمی باید هم آخر دلفگاران ترا
خون تیره می خورند از چشم تو عشاق تو
نوش باد این می به یادت درد خواران ترا
شاه حسنی و بلا و فتنه پیشت یادگار
شرم بادا قتل خسرو کارداران ترا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا
کی بود پیکاری آن مردم شکاران ترا
هوش مصنوعی: تا وقتی که نگاهت به دو چشمت افتد، هیچ‌کس نمی‌تواند با یاران تو درگیر شود و آن‌ها را شکار کند.
تا شدند اندر کشش دو چشم تو خنجز گذار
شغلها فرمود اجل خنجر گذاران ترا
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه‌های تو به دل می‌نشیند، مانند خنجری کار می‌کند و فرمان مرگ بر افرادی که تو را می‌کشند، صادر می‌شود.
نوجوان گشتی و شکل ناز را نشناختی
جای تسکین نیست زین پس بیقراران ترا
هوش مصنوعی: تو به سن جوانی رسیدی و هنوز نتوانستی زیبایی و لطافت را بشناسی. از این به بعد، برای کسانی که بی‌قرار و پراضطراب هستند، جای آرامش و تسکین وجود ندارد.
هر کرا امروز خواندی باز فردا کشتیش
بارک الله این چه اقبال است یاران ترا
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز او را خواندی، فردا مجدداً او را به زمین می‌افکنی. چه برکت و خوش شانسی‌ای است برای تو، ای یاران!
تا دلم خوش کردی از امید پیکان ریختن
نام شد باران رحمت تیر باران ترا
هوش مصنوعی: وقتی با امید و خوشحالی قلبم را پر کردی، نام تو بر من همچون بارانی رحمت نازل شد و احساساتم را مثل تیر بر زمین ریخت.
شرمسار یک نظر گشتیم و هست از چشم تو
یک نظر دیگر توقع شرمساران ترا
هوش مصنوعی: ما تنها با یک نگاه از تو شرمنده شدیم، و از چشمان تو انتظار داریم که نگاه دیگری به ما بیندازی و ما را شرمنده‌تر کنی.
از لب تو تشنگان محروم و ساغر بهره مند
مرهمی باید هم آخر دلفگاران ترا
هوش مصنوعی: از لب تو افرادی که تشنه‌اند بی‌نصیب می‌مانند و کسانی که می‌خواهند از ساغر بهره‌مند شوند، باید در نهایت برای دل‌باختگان تو دارویی پیدا شود.
خون تیره می خورند از چشم تو عشاق تو
نوش باد این می به یادت درد خواران ترا
هوش مصنوعی: عاشقان تو از چشمانت شمعی می‌نوشند که رنگش تیره است، و به یاد تو، به زندگی‌اش ادامه می‌دهد، در حالی که درد و رنجی که می‌کشی، برای دیگران حرمت دارد.
شاه حسنی و بلا و فتنه پیشت یادگار
شرم بادا قتل خسرو کارداران ترا
هوش مصنوعی: ای شاه، زیبایی و بلا و فتنه، خاطرات شرم‌آوری برای تو به جا مانده است؛ چرا که کشتن خسرو به دست کارگزاران تو انجام گرفته است.