گنجور

شمارهٔ ۱۹

گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را
جا مده باری تو در دل دوستان دینه را
خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر
وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را
بسکه خوشدل با غمم شبهای درد خویش را
دوست می دارم چو طفل کور دل آدینه را
محتسب گو تا چو من صوفی رسوا را به شهر
گشت فرماید به گردن بسته این پشمینه را
طعنه زد بر بیدلان خسرو که شد زینسان خراب
فرقتت از جان او خوش می کشد این کینه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.