گنجور

شمارهٔ ۱۸

شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری را
خواب بندی های چشمت کم بود جادوگری را
چون ز هجران شد زحل در طالعم کی بوسم آن پا
این سعادت دست ندهد جز مبارک اختری را
زین هوس مردم که وقتی سر نهم بر آستانت
بین چه جایی می نهم من هم چنین مدبر سری را
چند گویی سوز خود روشن کن ار داری زبانی
چون نخیزد شعله تا کی دم دمم خاکستری را
بر من بد روز بس کز غم قیامت هاست هر شب
روز من روزی مبادا تا قیامت کافری را
می زنندم طعنه کاخر دل که گم کردی بجوی
من که خود را کرده ام گم چون بجویم دیگری را
دوستان گویند ناگه مرد خواهی بر در او
دولتم نبود که گردم خاک از آنگونه دری را
کی چو من سوزند یاران گرچه دلسوزند، لیکن
عود چون سوزد بود دل گرمیی هم مجمری را
آه پنهانی خود خوردن که خسرو راست زان بت
بوالعجب تر زین فرو بردن که یارد خنجری را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری را
خواب بندی های چشمت کم بود جادوگری را
هوش مصنوعی: تو آنقدر دلربایی که هیچ کس به پای تو نمی‌رسد. خواب و خیالی که چشمانت ایجاد می‌کنند، به تنهایی برای جادوگری کافی نیست.
چون ز هجران شد زحل در طالعم کی بوسم آن پا
این سعادت دست ندهد جز مبارک اختری را
هوش مصنوعی: وقتی که دوری از معشوق باعث بی‌نظمی و ناهنجاری در تقدیر من شده، چگونه می‌توانم پا را ببوسم؟ این خوشبختی فقط نصیب کسی می‌شود که ستاره‌ای خوش‌یمن داشته باشد.
زین هوس مردم که وقتی سر نهم بر آستانت
بین چه جایی می نهم من هم چنین مدبر سری را
هوش مصنوعی: این متن به احساس شخص اشاره دارد که در زمان جستجوی خواسته‌هایش، به حضور دیگری اهمیت می‌دهد و تمام توجه و احترامش را معطوف به او می‌کند. این فرد در موقعیتی قرار دارد که تمام تدبیر و هوش خود را به کار می‌گیرد تا در محضر محبوبش، مناسب‌ترین و بهترین رفتار را از خود نشان دهد. در واقع، او می‌خواهد نشان دهد که این تلاش و توجه چگونه به احساسات و علاقه‌اش وابسته است.
چند گویی سوز خود روشن کن ار داری زبانی
چون نخیزد شعله تا کی دم دمم خاکستری را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی درد و رنج خود را بیان کنی، به جای حرف زدن، تلاش کن تا آتش درونت را روشن کنی. تا کی می‌خواهی فقط با دم‌زدن از شعله بپرهیزی؟ باید خاکستری که از خود بر جا گذاشته‌ای را خاموش کنی.
بر من بد روز بس کز غم قیامت هاست هر شب
روز من روزی مبادا تا قیامت کافری را
هوش مصنوعی: در روزهای سخت و غم‌انگیز من، هر شبی شبیل اُنس و آرامش نیست. امیدوارم که این وضعیت ادامه‌دار نشود و کار به جایی نرسد که یک نفر کافر تا قیامت با غم و اندوه زندگی کند.
می زنندم طعنه کاخر دل که گم کردی بجوی
من که خود را کرده ام گم چون بجویم دیگری را
هوش مصنوعی: به من طعنه می‌زنند که چرا دل خود را گم کرده‌ای، اما برای یافتن من به سراغ من بیا که من خود را گم کرده‌ام و در جستجوی دیگران هستم.
دوستان گویند ناگه مرد خواهی بر در او
دولتم نبود که گردم خاک از آنگونه دری را
هوش مصنوعی: دوستان می‌گویند که اگر ناگهان و در کمال نیاز به در خانه او بروی، دیگر هیچ امکانات و ثروتی برای رفتن به آن در ندارم که حتی خاک پای او شوم.
کی چو من سوزند یاران گرچه دلسوزند، لیکن
عود چون سوزد بود دل گرمیی هم مجمری را
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه من دچار احساسات سوزان و دردناک نیست. هرچند دوستانم به من اهمیت می‌دهند و دلسوز هستند، ولی زمانی که آتش عشق دلی آزار دیده را بسوزاند، دیگر هیچ احساسی نمی‌تواند گرمای دل را به آن برگرداند.
آه پنهانی خود خوردن که خسرو راست زان بت
بوالعجب تر زین فرو بردن که یارد خنجری را
هوش مصنوعی: خود را در شادی و غم پنهان کردن، چون خسرو، از این معشوق عجیب و غریب، دشوارتر است. این درد را نمی‌تواند کسی با تیغی برنده حس کند.

حاشیه ها

1395/10/24 02:12
احسان

مصرع نخست مشکل وزن دارد. احتمالا باید به این شکل باشد:
شکل دل بردن که داری تو نباشید دلبری را

1399/02/11 11:05
سامان

بیت چهارم مصراع اول "ار" باید باشد نه "از"

1402/10/17 19:01
علیرضا بدیع

مصرع نخست بیت 6 در پایان یک هجا کم دارد.