گنجور

شمارهٔ ۲

صد هزاران آفرین جان آفرین پاک را
کافرید از آب و گل سروی چو تو چالاک را
تلخ می‌گویی و من می‌بینمت از دور و بس
زهر کی آید فرو گر ننگرم تریاک را
غنچهٔ دل ته به ته بی‌گلرخان خونست از آنک
بوستان زندان نماید مردم غمناک را
چون ترا بینم، هم از چشم خودم در رشک، از آنک
کرد تر دامن رخت این چشمهای پاک را
گر به کویت خاک گردم نیست غم، لیکن غم است
کز سر کویت بخواهد باد برد این خاک را
شهسوارا، عیب فتراک است صید چون منی
گاه بستن عذرخواهی کن ز من فتراک را
چون دلم زو چاک شد، ای پندگو، راضی نیم
از رگ جان خود ار دوزی در این دل چاک را
چشمه عمرست و خلقی در پی‌اش، حیفی قویست
آشنایی با چنان دریا، چنین خاشاک را
نالهٔ جانسوز خسرو کو به دلها شعله زد
رحمتی ناموخت آن سنگین دل ناباک را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صد هزاران آفرین جان آفرین پاک را
کافرید از آب و گل سروی چو تو چالاک را
هوش مصنوعی: صد هزار بار به جان آفرین پاک، که از آب و گل، سرو مانند تو را آفریده است، آفرین می‌گویم به خاطر چالاکی و زیبایی‌ات.
تلخ می‌گویی و من می‌بینمت از دور و بس
زهر کی آید فرو گر ننگرم تریاک را
هوش مصنوعی: شما به تلخی سخن می‌گویی و من از دور تو را می‌بینم. اگر به تو نگاه نکنم، زهر کجاست که پایین بیاید، مانند تریاک.
غنچهٔ دل ته به ته بی‌گلرخان خونست از آنک
بوستان زندان نماید مردم غمناک را
هوش مصنوعی: دل مانند یک غنچه است که در درون خود حسرت و غم بسیار دارد، زیرا دنیای زیبایی که در آن باید زندگی کند، در واقع برای افراد غمگین و در بند به نظر می‌رسد.
چون ترا بینم، هم از چشم خودم در رشک، از آنک
کرد تر دامن رخت این چشمهای پاک را
هوش مصنوعی: هرگاه تو را می‌بینم، چشمانم به خاطر پاکی و زیبایی‌ات به تو حسادت می‌کنند، زیرا دامن زیبای تو را از چشمان پاک خودم می‌بینم.
گر به کویت خاک گردم نیست غم، لیکن غم است
کز سر کویت بخواهد باد برد این خاک را
هوش مصنوعی: اگر به خاک کویت تبدیل شوم، ناراحتی‌ای ندارم، اما غم این است که باد می‌تواند این خاک را از سر کویت ببرد.
شهسوارا، عیب فتراک است صید چون منی
گاه بستن عذرخواهی کن ز من فتراک را
هوش مصنوعی: ای سواران، دلیل ناتوانی و ضعف من این است که به مانند یک شکار شده، همیشه در حال عذرخواهی و توبیخ از خودم هستم. پس در زمانی که مرا می‌بینید، قدری به خاطر اشتباهاتم مرا ببخشید و عذرخواهی کنید.
چون دلم زو چاک شد، ای پندگو، راضی نیم
از رگ جان خود ار دوزی در این دل چاک را
هوش مصنوعی: وقتی دلم جریحه‌دار شد، ای نصیحت‌کننده، اگر بخواهی از رگ جانم هم بگذری، هرگز راضی نخواهم بود که به این دل جریحه‌دار لطمه‌ای بزنی.
چشمه عمرست و خلقی در پی‌اش، حیفی قویست
آشنایی با چنان دریا، چنین خاشاک را
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند چشمه‌ایست که مردم به دنبال آن هستند. آشنایی با دنیای بزرگ و عمیق زندگی، برای موجودات کوچک و ناچیزی مانند ما، حقیقتاً غم‌انگیز است.
نالهٔ جانسوز خسرو کو به دلها شعله زد
رحمتی ناموخت آن سنگین دل ناباک را
هوش مصنوعی: خسرو با ناله‌ای عمیق و دردناک، دل‌ها را مشتعل کرده است، اما آن دل سنگین و ناپاک هرگز رحمت و محبت را نمی‌شناسد.

حاشیه ها

1394/02/11 22:05
ج م

مصراع هائ تکرارئ در بیت هائ 3 و 4 و نیز 4 و 5

1400/09/01 14:12
سید جواد هاشمی

درود بر شما 

چندین مصرع در ابیات تکرار داره