شمارهٔ ۱۸۶۲
آنکه جان گویند خلقی، آن تویی
وانکه شیرین تر بود از جان تویی
شهر دل ویران شد از بیداد تو
ورچه ویران تر شود، سلطان تویی
در بلای فتنه نتوان زیستن
دیر زی، گره یکی زیشان تویی
تا کیم سوزی که دل بر جای دار
چون برین دل صاحب فرمان تویی
از گران جانی من، جانا، مرنج
چون درون جان من پنهان تویی
من خوشم، گر سوخته دارم جگر
از تو خواهم عذر، چون مهمان تویی
درد خسرو هر زمان افزون تر است
از که گیرم عیب، چون درمان تویی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه جان گویند خلقی، آن تویی
وانکه شیرین تر بود از جان تویی
هوش مصنوعی: آنکه مردم از او به عنوان جان یاد میکنند، تو هستی و آنکه شیرینتر از جان تو باشد، نیز تویی.
شهر دل ویران شد از بیداد تو
ورچه ویران تر شود، سلطان تویی
هوش مصنوعی: شهر دل به خاطر ظلم و ستم تو خراب شده است و اگر بیشتر خراب شود، تو خود پادشاه آن هستی.
در بلای فتنه نتوان زیستن
دیر زی، گره یکی زیشان تویی
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و پرآشوب نمیتوان مدت طولانی زندگی کرد، زیرا یکی از دلایل این مشکلات خود تو هستی.
تا کیم سوزی که دل بر جای دار
چون برین دل صاحب فرمان تویی
هوش مصنوعی: تو چه زمانی بسوزی که دل من هنوز جای خود را دارد، چون دل من تنها صاحب فرمان تویی.
از گران جانی من، جانا، مرنج
چون درون جان من پنهان تویی
هوش مصنوعی: عزیزم، از ناراحتی و نگرانی تو برای من مگو، زیرا تو در درون من وجود داری و به خاطر تو همیشه در قلبم زندهام.
من خوشم، گر سوخته دارم جگر
از تو خواهم عذر، چون مهمان تویی
هوش مصنوعی: من از وضعیت خود راضی هستم، حتی اگر دل به خاطر تو سوخته باشد، چون تو مهمان من هستی و من از تو عذرخواهی میکنم.
درد خسرو هر زمان افزون تر است
از که گیرم عیب، چون درمان تویی
هوش مصنوعی: درد دل خسرو همیشه بیشتر میشود، پس چرا عیب تو را بگیرم، وقتی که تو خود درمان درد من هستی؟