گنجور

شمارهٔ ۱۸۶۱

سرمه اندر چشم خودبین می کنی
شانه اندر زلف پرچین می کنی
از ستم چندین که کردی کس نکرد
بس کن، از بهر که چندین می کنی؟
در غم لبهای من گویی بمیر
مرگ را بر بنده شیرین می کنی
بگذری از مهر و گویی کاین کنم
مهر می باید ترا کاین می کنی
تا بود ما و خیالت در شرف
چشم خسرو پر ز پروین می کنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرمه اندر چشم خودبین می کنی
شانه اندر زلف پرچین می کنی
هوش مصنوعی: تو برای خودت زینت و زیبایی می‌سازی، در حالی که به دیگران توجهی نداری و فقط به زیبایی‌های خود پردازی.
از ستم چندین که کردی کس نکرد
بس کن، از بهر که چندین می کنی؟
هوش مصنوعی: از ظلم و ستمی که کردی، دیگر بس کن؛ به خاطر چه دلی می‌خواهی این‌قدر ادامه بدهی؟
در غم لبهای من گویی بمیر
مرگ را بر بنده شیرین می کنی
هوش مصنوعی: غم‌های من چنان است که گویی باعث مرگ می‌شود و تو با این حال، مرگ را برای من دلپذیر و شیرین می‌کنی.
بگذری از مهر و گویی کاین کنم
مهر می باید ترا کاین می کنی
هوش مصنوعی: اگر از محبت بگذری و بگویی که من باید محبت کنم به تو، در حالی که تو خود این کار را نمی‌کنی.
تا بود ما و خیالت در شرف
چشم خسرو پر ز پروین می کنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که ما هستیم و تو را در یاد می‌آوریم، چشمان خسرو پر از ستاره‌های زیبا می‌شود.