گنجور

شمارهٔ ۱۸۵۷

بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم، چونی؟
کز پی کاهش من روز به روز افزونی
پیش از این گر چه جفاهات بسی بود، ولی
نه چنین بود از این بیشتری کاکنونی
جان همی خواستی از من که به افسون ببری
جان من رفت و تو هم بر سر آن افسونی
چند گویی که چه حال است دل تنگ ترا
آن چنان است که تو از دل من بیرونی
حال خونابه خسرو دل خسرو داند
تو چه دانی که نه در آب و نه اندر خونی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم، چونی؟
کز پی کاهش من روز به روز افزونی
هوش مصنوعی: بدون تو، زندگی‌ام به زحمت می‌گذرد، حالا تو کجایی؟ چون هر روز بالاتر می‌روم و دل‌تنگی‌ام بیشتر می‌شود.
پیش از این گر چه جفاهات بسی بود، ولی
نه چنین بود از این بیشتری کاکنونی
هوش مصنوعی: پیش از این هرچند بدرفتاری‌های زیادی بود، اما نه به اندازه‌ای که حالا وجود دارد.
جان همی خواستی از من که به افسون ببری
جان من رفت و تو هم بر سر آن افسونی
هوش مصنوعی: تو از من خواستی که با فریبی جانم را بگیری، اما جانم از دست رفت و تو همچنان به همان فریب ادامه دادی.
چند گویی که چه حال است دل تنگ ترا
آن چنان است که تو از دل من بیرونی
هوش مصنوعی: چند بار می‌گویی که حال دلت چطور است، اما بدان که دل تنگ تو به قدری است که انگار تو کاملاً از دل من دور شده‌ای.
حال خونابه خسرو دل خسرو داند
تو چه دانی که نه در آب و نه اندر خونی
هوش مصنوعی: امید و حال دل خسرو (شاه) را فقط او می‌داند، تو که چه می‌دانی، نه در آب و نه در خون.

حاشیه ها

1396/07/03 01:10
علیرضا

در بیت اول مصراع اول اصلاح شود
صحیحش: بی من، ای بی تو به جان آمده جانم، چونی