گنجور

شمارهٔ ۱۸۵۱

گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی
جور از حد نبری، حد جفا بشناسی
من جز از تو نشناسم به حق خدمت تو
تو نه آنی که حق خدمت ما بشناسی
تو که از کبر و منی می نشناسی خود را
من مسکین گدا را کجا بشناسی
ز فراقت ز ضعیفی همه خلقم بشناخت
ور تو بینی نه همانا که مرا بشناسی
بسته موی توام، ور به تنم در نگری
موی در موی کنی فرق و مرا بشناسی
برده ای صد دل و زنهار که نیکو داری
که دلم زان همه دلها، صنما، بشناسی
از درون سوختگی دارد و از بیرون داغ
این نشان بهر همان است که تا بشناسی
چون درون جگرم جای گرفتی زنهار
چون بریزی نمکی از لب و جا بشناسی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی
جور از حد نبری، حد جفا بشناسی
هوش مصنوعی: اگر تو رنج و سختی من را بشناسی، دیگر ظلم و بی‌رحمی‌ات از حد نمی‌گذرد و به نهایت خود نمی‌رسد.
من جز از تو نشناسم به حق خدمت تو
تو نه آنی که حق خدمت ما بشناسی
هوش مصنوعی: من هیچ‌کس را جز تو نمی‌شناسم که بتواند به حق خدمت کند، اما تو هم آنقدر نیستی که بتوانی درک کنی چه کسی توانسته به تو خدمت کند.
تو که از کبر و منی می نشناسی خود را
من مسکین گدا را کجا بشناسی
هوش مصنوعی: تو که از غرور و خودبزرگ‌بینی اعراض نداری، نمی‌توانی خودت را به درستی بشناسی. منِ فقیر و گدا را چگونه می‌توانی بشناسی؟
ز فراقت ز ضعیفی همه خلقم بشناخت
ور تو بینی نه همانا که مرا بشناسی
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی‌ات و تنهایی‌ام، همه مردم مرا شناخته‌اند. اما اگر تو مرا ببینی، می‌دانی که من چه کسی هستم.
بسته موی توام، ور به تنم در نگری
موی در موی کنی فرق و مرا بشناسی
هوش مصنوعی: من موی تو را در دستان خود بسته‌ام، اما اگر به تن من نگاه کنی، می‌بینی که موی من به موی تو گره خورده است و با این کار می‌توانی مرا بشناسی.
برده ای صد دل و زنهار که نیکو داری
که دلم زان همه دلها، صنما، بشناسی
هوش مصنوعی: من دلی دارم که مانند برده‌ای به تو وابسته است، ولی مواظب باش که آن را نیکو نگه‌داری، زیرا همۀ دل‌ها را برای تو تقدیم کرده‌ام و امیدوارم تو آنها را بشناسی.
از درون سوختگی دارد و از بیرون داغ
این نشان بهر همان است که تا بشناسی
هوش مصنوعی: این فرد از درون بسیار رنج می‌کشد، اما در ظاهر احساساتش را پنهان کرده و داغی که دارد نشان‌دهنده‌ی همین درد درونی اوست. این نشانه‌ها به ما کمک می‌کنند تا او را بهتر بشناسیم.
چون درون جگرم جای گرفتی زنهار
چون بریزی نمکی از لب و جا بشناسی
هوش مصنوعی: وقتی در قلب من جا گرفتی، مواظب باش که اگر نمکی از زبان بیرون بری، دیگر نمی‌توانی به راحتی مرا فراموش کنی.