گنجور

شمارهٔ ۱۸۴۱

گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی دهی
بنده را در ناله با بلبل هم آوازی دهی
بهر مردن گشتم اینک ساخته تا کی هنوز
نرگس بدخوی را تعلیم بدسازی دهی
آب چشم من که شد غماز حال من به خون
کسوت لعلش همی تعلیم غمازی دهی
بت پرستی دلم بسیار شد،وقت است اگر
تیغ کافر کش به دست غمزه غازی دهی
داد این مرهم بده کز زیر پایت دور ماند
چون به صف عاشقان داد سرافرازی دهی
یار در دل، خسروا و جانم آخر، شاید آنک
پادشاه را با گدایی خانه انبازی دهی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی دهی
بنده را در ناله با بلبل هم آوازی دهی
هوش مصنوعی: اگر تو به سرو نقره‌ای مانند زیبایی و شکوه دهی، من نیز مانند بلبل در ناله‌ام همصدا خواهم شد.
بهر مردن گشتم اینک ساخته تا کی هنوز
نرگس بدخوی را تعلیم بدسازی دهی
هوش مصنوعی: برای مرگ آماده شدم و حالا به چه دلیلی هنوز در تلاش هستی تا نرگس بدخلق را درست کنی؟
آب چشم من که شد غماز حال من به خون
کسوت لعلش همی تعلیم غمازی دهی
هوش مصنوعی: وقتی که اشک من به تنهایی و غم و اندوه من اشاره می‌کند، رنگ لب‌های من به مانند خون، نشان‌دهنده آن درد و غم است که به دیگران می‌آموزد.
بت پرستی دلم بسیار شد،وقت است اگر
تیغ کافر کش به دست غمزه غازی دهی
هوش مصنوعی: دلم به شدت به بت پرستی مشغول شده است، وقت آن رسیده که اگر تیغ کافری در دست داری، به غمزه و ناز بکشانی.
داد این مرهم بده کز زیر پایت دور ماند
چون به صف عاشقان داد سرافرازی دهی
هوش مصنوعی: این مرهم را بده که از زیر پای تو دور نماند، چون وقتی به صف عاشقان می‌روی، سرافراز می‌سازیش.
یار در دل، خسروا و جانم آخر، شاید آنک
پادشاه را با گدایی خانه انبازی دهی
هوش مصنوعی: معشوق در دل من قرار دارد، و ای کاش که جانم هم با او باشد. شاید تو بتوانی پادشاه را با آدمی فقیر هم‌نشین کنی.