گنجور

شمارهٔ ۱۸۴۰

چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان منی
ترک لشکرکش کن از مژگان که خاقان منی
زلف بالا کن، ببند آن روزن خورشید را
کآفتابم نیست حاجت، چون تو مهمان منی
جان من گم گشت پیشت، نیست آن جای دگر
تا تو بردی جان من یا خود تو هم جان منی
از لطافت جوهرت را خود نمی دانم که چیست؟
پامنه بر من که مورم چون سلیمان منی
در دلم باشی و هرگز سایه بر من نفگنی
بارک الله آخر، ای سرو، از گلستان منی
دوش دل بردی و می خواهی که امشب خون کنی
من بحل کردم، اگر حجاج قربان منی
کافرت کردند خلقی، بس که ناحق کشتیم
کافری نزدیک خلق، اما مسلمان منی
چون تو مهمانی و آنگه خانه خسرو غمت
یارب، این خواب است، ای یوسف، به زندان منی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان منی
ترک لشکرکش کن از مژگان که خاقان منی
هوش مصنوعی: حجم موهایت را مانند چتر بر سرم بگستران که تو سلطانت را به من نشان می‌دهی و با نگاه‌های نازکت دنیای من را تحت تسلط خود درآور.
زلف بالا کن، ببند آن روزن خورشید را
کآفتابم نیست حاجت، چون تو مهمان منی
هوش مصنوعی: موهایت را بالا کن و آن پنجره را ببند که نور خورشید نیاز من نیست، چون تو مهمان منی.
جان من گم گشت پیشت، نیست آن جای دگر
تا تو بردی جان من یا خود تو هم جان منی
هوش مصنوعی: عشق من از بین رفته و در دلم فقط تو را می‌بینم، دیگر هیچ جایی برای من وجود ندارد. تو آن کسی هستی که روحم را به خودت اختصاص داده‌ای یا ممکن است خودت هم جزئی از روح من باشی.
از لطافت جوهرت را خود نمی دانم که چیست؟
پامنه بر من که مورم چون سلیمان منی
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم که ویژگی‌های واقعی تو چیست و چه زیبایی‌هایی در وجودت نهفته است. ولی می‌دانم که من مانند موریانه‌ای کوچک هستم که تحت تأثیر عظمت و زیبایی تو قرار گرفته‌ام، همچون سلیمان که قدرتش در فهم و ادراک بی‌نظیر بود.
در دلم باشی و هرگز سایه بر من نفگنی
بارک الله آخر، ای سرو، از گلستان منی
هوش مصنوعی: وقتی در قلب من حضور داری، هرگز هیچ سایه‌ای بر من نخواهی افکند. خوشا به حال من که تو، ای سرو، از باغ‌ و گلستان من هستی.
دوش دل بردی و می خواهی که امشب خون کنی
من بحل کردم، اگر حجاج قربان منی
هوش مصنوعی: دیشب دل مرا بردی و حالا می‌خواهی که امشب مرا دچار درد و رنج کنی. من همه چیز را حل و فصل کردم، اگرچنانچه تو مانند حجاج برای من قربانی شوی.
کافرت کردند خلقی، بس که ناحق کشتیم
کافری نزدیک خلق، اما مسلمان منی
هوش مصنوعی: عده‌ای به خاطر نادانی و بدفهمی معتبر نمی‌شمارند و به ما اتهام کفر می‌زنند، هرچند که ما در دل خود ایمان داریم و مسلمانیم.
چون تو مهمانی و آنگه خانه خسرو غمت
یارب، این خواب است، ای یوسف، به زندان منی
هوش مصنوعی: زمانی که تو مهمان هستی و در اینجا که خسرو نام دارد، غم تو بر من سنگینی می‌کند. ای یوسف، آیا این خواب است یا اینکه تو در زندان من قرار داری؟