شمارهٔ ۱۸۳۵
باز این ابر بهاری از کجا آید همی؟
کز برای جان مسکینان بلا آید همی
من نخواهم زیست، این بو می شناسم کز کجاست
خون من در گردنش، بر من چه ها آید همی
رو بگردان، ای صبا، بر من ببخشای و بیا
کز تو بوی آن نگار آشنا آید همی
بوی گل گه گه که می آید، ز من جان می رود
زانکه من می دانم و من کز کجا آید همی
یار حاضر، من نمی دانم ز بیهوشی خویش
کوست این یا می رسد یا رفت یا آید همی
صبر فرمایند و من بیخود که درد عشق را
دل که رفت از جای خود، کمتر به جا آید همی
خلق گوید، خسروا، غم کشت، از خود یاد کن
در چنین اندیشه یاد خود کرا آید همی؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز این ابر بهاری از کجا آید همی؟
کز برای جان مسکینان بلا آید همی
هوش مصنوعی: این دوبیتی میگوید که ابرهای بهاری از کجا میآیند و چرا برای جان کسانی که ضعیف و نیازمندند، مشکلات و سختیها به وجود میآورند. به نوعی، شاعر به این موضوع میپردازد که گاهی اوقات نعمتها و شرایط مساعد زندگی ممکن است با مشکلات همراه شود.
من نخواهم زیست، این بو می شناسم کز کجاست
خون من در گردنش، بر من چه ها آید همی
هوش مصنوعی: نمیخواهم زندگی کنم، این بو را میشناسم و میدانم که از کجا آمده است. این خون که در گردن اوست، چه مشکلاتی برای من به وجود میآورد.
رو بگردان، ای صبا، بر من ببخشای و بیا
کز تو بوی آن نگار آشنا آید همی
هوش مصنوعی: ای نسیم، به من روی بگردان و بر من رحمت کن و بیا، زیرا از تو بوی آن محبوب آشنا به مشام میرسد.
بوی گل گه گه که می آید، ز من جان می رود
زانکه من می دانم و من کز کجا آید همی
هوش مصنوعی: هر از گاهی بوی گل به مشامم میرسد و این مسأله باعث میشود که جانم بگیرد، زیرا خوب میدانم که این بوی خوش از کجا میآید و چه احساسی را در من زنده میکند.
یار حاضر، من نمی دانم ز بیهوشی خویش
کوست این یا می رسد یا رفت یا آید همی
هوش مصنوعی: یار در کنارم است و من در حالت بیhoشی و سردرگمی به آن فکر میکنم. نمیدانم آیا او به من نزدیک است، دور شده یا تازه میآید.
صبر فرمایند و من بیخود که درد عشق را
دل که رفت از جای خود، کمتر به جا آید همی
هوش مصنوعی: مردم صبر میکنند و من که از عشق دیوانهام، وقتی دل به جای خود نیست، نمیتوانم به خوبی در موقعیت خود بمانم.
خلق گوید، خسروا، غم کشت، از خود یاد کن
در چنین اندیشه یاد خود کرا آید همی؟
هوش مصنوعی: مردم میگویند: ای خسرو، غم را دور کن. در چنین حالتی، به خودت فکر کن. در این اندیشه، آیا کسی به یاد تو خواهد آمد؟