گنجور

شمارهٔ ۱۸۲۵

ای چهرهٔ زیبای تو رشکِ بتانِ آزری
هر چند وصفت می‌کنم، در حسن از آن زیباتری
هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری
آفاق را گردیده‌ام، مهر بتان ورزیده‌ام
بسیار خوبان دیده‌ام، اما تو چیز دیگری
ای راحت و آرام جان، با قد چون سرو روان
زینسان مرو دامن کشان، کآرام جانم می‌بری
عزم تماشا کرده‌ای، آهنگ صحرا کرده‌ای
جان و دل ما برده‌ای، این است رسم دلبری
عالم همه یغمای تو، خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری
خسرو غریب است و گدا، افتاده در شهر شما
باشد که از بهر خدا سوی غریبان بنگری

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چهرهٔ زیبای تو رشکِ بتانِ آزری
هر چند وصفت می‌کنم، در حسن از آن زیباتری
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبای تو باعث حسادت بت‌های آذری است، هرچند که من از تو تعریف می‌کنم، اما در زیبایی تو از همه آن‌ها بالاتر هستی.
هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری
هوش مصنوعی: هرگز در نظر من، هیچ تصویر یا چهره‌ای از زیبایی تو بهتر از این نیست. نمی‌دانم زیبایی تو شبیه آفتاب است یا ماه، نمی‌دانم که آیا تو حوری هستی یا پری.
آفاق را گردیده‌ام، مهر بتان ورزیده‌ام
بسیار خوبان دیده‌ام، اما تو چیز دیگری
هوش مصنوعی: به سفرهای دور و دراز رفته‌ام و زیبایی‌های فراوانی را تجربه کرده‌ام. افرادی زیبا و دل‌ربا دیده‌ام، اما tu تنها و منحصر به فردی.
ای راحت و آرام جان، با قد چون سرو روان
زینسان مرو دامن کشان، کآرام جانم می‌بری
هوش مصنوعی: ای محبوب من، که با زیبایی و قامت بلندت آرامش را به من هدیه می‌دهی، لطفاً به این شکل نرو و دامن خود را از دست من نکش، زیرا تو آرامش و روح من را از من می‌گیری.
عزم تماشا کرده‌ای، آهنگ صحرا کرده‌ای
جان و دل ما برده‌ای، این است رسم دلبری
هوش مصنوعی: تو تصمیم به تماشا گرفته‌ای و به سوی بیابان رفته‌ای، جان و دل ما را تسخیر کرده‌ای، این همان شیوه‌ای است که عاشقانه‌ها را به نمایش می‌گذارد.
عالم همه یغمای تو، خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری
هوش مصنوعی: تمام عالم تحت تاثیر و تسلط توست و همه مردم در عشق تو غرق شده‌اند. آن نرگس زیبای تو باعث شده که عده‌ای به کفر و بی‌دینی روی بیاورند.
خسرو غریب است و گدا، افتاده در شهر شما
باشد که از بهر خدا سوی غریبان بنگری
هوش مصنوعی: خسرو، که بسیار غمگین و بی‌کس است، مثل یک گدا در شهر شما قرار دارد. او از شما انتظار دارد که به خاطر محبت و رحمت الهی به غریبان نگاه کنید و به آنها توجه داشته باشید.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۸۲۵ به خوانش زهرا بهمنی
شمارهٔ ۱۸۲۵ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1390/09/09 23:12
سیامک

تاریخ امیر خسرو و منتخب کلام خسرو - مارچ 1925
در بیت دوم :
هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر شمسی ندانم یا قمر حوری ندانم یا پری

1394/04/22 19:07
من

این شعر توسط علی زندوکیلی بازخوانی شده پیشنهاد میکنم حتما گوش کنیدش

1394/06/30 11:08
منصور اهواز......

صورتگر نقاش چین رو صورت یارم ببین
یا صورتی‌ برکش چنین یا ترک تو کن صورتگری
گرد ِ جهان گردیده ام، خوبان ِ عالم دیده ام
لطف ِ همه سنجیده ام، اما تو چیز ِ دیگری
آفاق را گردیده ام، مهر ِ بتان ورزیده ام
بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز ِ دیگری
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری یا کبر منعت می کند کز دوستان یاد آوری؟ تا دل به مهرت داده ام، در بحر ِ فکر افتاده ام چون در نماز اِستاده ام، گوی به محراب اندری

1395/06/11 17:09
سیدمجتبی

در قوالی های صوفیه بعضی ابیات به گونه ای دیگر خوانده می شود مثلا
تو از پری چابک تری وز برگ گل نازک تری
وز هرچه گویم بهتری حقا عجائب دلبری
من تو شدم، تو من شدی، من تن شدم، تو جان شدی
تاکس نگوید بعد از این، من دیگرم، تو دیگری

1395/08/04 03:11
مرجان

به نظر میرسد بیت چهارم. ای راحت و آرام جان با "قد" چون سرو روان صحیح میباشد. سرو نماد قد است نه رو

1396/04/20 08:07
سعید بهمنی

با احترام در بیت دوم "ای پسر" نا متناسب با سطح اصلی سعر به نظر میرسد و عبارت " شمسی ندانم یاقمر " که در تصحیحی که آقای سیامک در بالا نقل کرده اند با سطح شعر و عبارت بعدی آن بسیار متناسب تر است اما بهرحال حتما تصحیحی که در آن " پسر " ذکر شده از اعتبار قابل قبولی برخوردار بوده ، اگر دوستان صاحبنظر در اینمورد توضیح و راهنمایی بفرمایند قطعا به درک صحیح تری کمک خواهد کرد .
سعید بهمنی 1396/4/29

1396/05/21 22:08
بهیار سپیدان

درود بر فرزانگان گنجور ساز و گنجور خوان
حیفم آمد یادآوری نکنم که زنده یاد پژمان بختیاری از بیت سوم این غزل امیر خسرو دهلوی الهام گرفته و مسمط گونه ای سروده که «اما تو چیز دیگری» بخش تسمیط و لی مکرر آن است . آن است :
مهر بتان ورزیده ام بسیار خوبان دیده ام
زیبا فراوان دیده ام اما تو چیز دیگری . . .

1397/10/13 07:01

بدون اینکه تحقیقی کرده باشم از نمونه های دیگر اشعار صوفیان و رندان اینقدر می دانم که معشوق یا شاهد نه تنها پسر بوده می تواند بلکه در سنت شعری قدما معمولا پسر است. چون فارسی میان مونث و مذکر تفریق نمی کند در بسیاری اشعار جنسیت معشوق مبهم می ماند اما شواهد زیاد است که شاهد یا ساقی را پسر می سازد. به تعبیر صوفیانه زیبایی شاهد در هر حال وسیله ای و محملی بیش نیست ولی به تعبیر عادی هم زیبایی زیبایی است و قبا قباست و طره طره است از هر که باشد و این ما خوانندگانیم که حتی شعر هفت صد ساله را هم سانسور می کنیم.

1399/02/07 16:05
علیرضا

به نظرم من به جای "آفاق را گر دیده‌ام" عبارت "آفاق را گردیده‌ام" صحیح تر است.

1399/10/29 18:12
صبا

در بیت اول به نظر من این گونه آمده است: رشک بتان آزری و تلمیحی است به داستان آزر بت تراش، ولی در اینجا به جای آزری، آذری نوشته شده است

1399/10/30 03:12
nabavar

هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
حوری ندانم ای پسر فرزند آدم یا پری؟
گویا برای بسیاری از شاعران ما عشق به خانم ها عیب بوده که به پسران روی می آورده اند.
به جز بعضی چون فردوسی ،نظامی و ،،،که هرگز در اشعارشان نشانی از همجنس گرایی نیست

1401/02/06 00:05
عارف خدابنده

خوانش این غزل در روستای پیرآباد، شهرستان سراوان، استان سیستان و بلوچستان

پیوند به وبگاه بیرونی

1403/05/25 17:07
محمدعلی شرقزده

ای چهرهٔ زیبایِ تو رَشْکِ بُتانِ آزَری

هَر چَنْد وَصْفَت می‌کُنَم دَر حُسْن از آن زیباتَری

 

تو از پَری چابُک‌تَری وَز بَرْگِ گُلْ نازُک‌تری

وَز هَرچه گوُیَم بهتَری حَقَّا عَجائبْ دِل‌بَری

 

مَن تو شُدَم تو مَن شُدی مَن تَن شُدَم تو جان شُدی

تا کَس نَگوُید بَعد از این مَن دیگَرَم تو دِیگَری

 

هَرگِز نَیایَد دَر نَظَر نَقشی زِ رُویَت خوُب‌تَر

شَمسی نَدانَم یا قَمَر حوُری نَدانَم یا پَری

 

هَرگِز نَیایَد دَر نَظَر نَقشی زِ رُویَت خوُب‌تَر

حوُریْ نَدانَم ایْ پِسَرِ فَرْزَندِ آدَم یا پَری

 

آفاق را گَرْدیده‌ام مِهْرِ بُتان وَرزیده‌ام

بِسیارْ خوُبان دیده‌ام امّا تو چیزِ دِیگَری

 

ای راحَت و آرامِ جان با قَدِ چوُن سَرْوِ رَوان

زینسان مَرَو دامَن‌کَشانْ کآرامِ جانَم می‌بَری

 

عَزْمِ تَماشا کَرده‌ای آهَنگِ صَحرا کَرده‌ای

جان و دِلِ ما بُرده‌ای این است رَسْمِ دِل‌بَری

 

عالَمْ همه یَغمایِ تو خَلْقی همه شیدایِ تو

آن نَرْگِس رَعنایِ تو آوَرده کیشِ کافِری

 

خُسرَوْ غَریب است و گِداْ اُفتاده دَرْ شَهْرِ شُما

باشَد که از بَهْرِ خُدا سوُیِ غَریبانْ بِنْگَری