گنجور

شمارهٔ ۱۸۱۷

نی کار کسی ست عشقبازی
کو دل ننهد به جانگدازی
عشقی که نه جان دهند در وی
بازی باشد، نه عشقبازی
می آیی و می چکد ز تو ناز
کز سر تا پای جمله نازی
تن غرقه خونست، سجده بپذیر
کاین جامه نمی شود نمازی
محمودوشان عشق را کشت
حسنت به کرمشه ایازی
زلفت که حدیث او درازست
آموخت شب مرا درازی
از غمزه تو کجا رهد دل
این کافر و آن کشنده غازی
بر یاد تو می زیم، ولی جان
تا کی ماند به چاره سازی
خسرو چو نهاده سر به تسلیم
باری بکش، ار نمی نوازی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نی کار کسی ست عشقبازی
کو دل ننهد به جانگدازی
هوش مصنوعی: عشق بازی کار هر کسی نیست که دلش را به درد و سختی بسپارد.
عشقی که نه جان دهند در وی
بازی باشد، نه عشقبازی
هوش مصنوعی: عشقی که در آن جان فدای محبوب نشود و فقط بازی و شوخی باشد، عشق واقعی نیست.
می آیی و می چکد ز تو ناز
کز سر تا پای جمله نازی
هوش مصنوعی: تو می‌رسی و لطافت و زیبایی‌ات به همه جا سرایت می‌کند، از سر تا پا تمام وجودت پر از ناز و فریبندگی است.
تن غرقه خونست، سجده بپذیر
کاین جامه نمی شود نمازی
هوش مصنوعی: تن انسان در خون غوطه‌ور است، بنابراین سجده‌اش را بپذیر زیرا این لباس نمی‌تواند نماد نماز باشد.
محمودوشان عشق را کشت
حسنت به کرمشه ایازی
هوش مصنوعی: محمود و عشق با زیبایی تو تحت تأثیر قرار گرفتند، گویی که تو با مهربانی‌ات آنها را سیراب کردی.
زلفت که حدیث او درازست
آموخت شب مرا درازی
هوش مصنوعی: موهای زیبایت که داستانی طولانی دارد، شب را به من یاد داد که چقدر کشیده و طولانی است.
از غمزه تو کجا رهد دل
این کافر و آن کشنده غازی
هوش مصنوعی: از نگاه تو، دل این کافر و آن دشمن شجاع چگونه می‌تواند رهایی یابد؟
بر یاد تو می زیم، ولی جان
تا کی ماند به چاره سازی
هوش مصنوعی: ما به یاد تو زندگی می‌کنیم، اما تا کی جانم در جستجوی راه‌حل خواهد ماند؟
خسرو چو نهاده سر به تسلیم
باری بکش، ار نمی نوازی
هوش مصنوعی: خسرو، وقتی که سر خود را به پذیرش تقدیم می‌کند، یعنی آماده است تا بار سنگینی را تحمل کند. اگر تو او را نوازش نمی‌کنی، باز هم باید این بار را به دوش بکشد.