گنجور

شمارهٔ ۱۸۱۳

سزد گر نیکویی در من ببینی
که خودکام و جوان و نازنینی
به گاه خنده چون دندان نمایی
مرا اندر میان چشم شینی
مسلمان دیدمت، زان دل سپردم
ندانستم که تو کافر چنینی
مه و خورشید را بسیار دیدم
بهی از هر که می گویم، نه اینی
به عیش خوش ترش خوشنودم از تو
که گاهی سرکه گاهی انگبینی
ز جان آیم به استقبال تیرت
که بر من راست کرده در کمینی
بیا گر در همی چینی ز چشمم
به شرط آنکه مهره برنچینی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سزد گر نیکویی در من ببینی
که خودکام و جوان و نازنینی
هوش مصنوعی: اگر در من نیکی و خوبی ببینی، سزاوار است چرا که من جوانی خودرای و نازنین هستم.
به گاه خنده چون دندان نمایی
مرا اندر میان چشم شینی
هوش مصنوعی: وقتی می‌خندی و دندان‌هایت را نشان می‌دهی، انگار در میان چشمانت می‌درخشد و مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد.
مسلمان دیدمت، زان دل سپردم
ندانستم که تو کافر چنینی
هوش مصنوعی: وقتی تو را به عنوان یک مسلمان دیدم، به تو اعتماد کردم، اما نمی‌دانستم که در واقع چنین کافری هستی.
مه و خورشید را بسیار دیدم
بهی از هر که می گویم، نه اینی
هوش مصنوعی: من بارها ماه و خورشید را دیده‌ام، اما هیچ‌کدام از آن‌ها به زیبایی کسی که درباره‌اش صحبت می‌کنم، نیستند.
به عیش خوش ترش خوشنودم از تو
که گاهی سرکه گاهی انگبینی
هوش مصنوعی: من از لذت زندگی بیشتر از تو راضی هستم، چون تو گاهی مانند سرکه تلخ و گاهی مانند عسل شیرین می‌شوی.
ز جان آیم به استقبال تیرت
که بر من راست کرده در کمینی
هوش مصنوعی: به استقبال تیر تو می‌آیم که به سوی من نشانه رفته و در کمین قرار دارد.
بیا گر در همی چینی ز چشمم
به شرط آنکه مهره برنچینی
هوش مصنوعی: بیا اگر قرار است که از چشمانم غم و ناراحتی بگیری، این کار را انجام بده، به شرط آنکه محبتت را از من نگیری.