گنجور

شمارهٔ ۱۸۱۴

دیوانه شدم ز یار بدخوی
بیگانه پرست و آشنا روی
دل بردن عاشقانست خویش
من جان نبرم ازان جفاجوی
از جعد ترش تن چو مویم
در تافته گشت موی در موی
پرسند نشان صبر، گویم
گامی دو سه از عدم بر آن سوی
خواهم به درت روم به صد آه
سوزم سر و پای خود در آن کوی
او گر چه به سوز من نبیند
باری رسدش ز داغ من بوی
ساقی، به زکات می پرستان
از من به دو جرعه غم فروشوی
ای دیده، به سوز من ببخشای
کامروز تراست آب در جوی
خسرو چو به نیک گویی تست
یاد آر او را به گفت بدگوی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیوانه شدم ز یار بدخوی
بیگانه پرست و آشنا روی
هوش مصنوعی: من دچار جنون شدم از دوست بدخلق و بی‌اعتماد، که به بیگانگان محبت می‌کند ولی با آشناها سرد است.
دل بردن عاشقانست خویش
من جان نبرم ازان جفاجوی
هوش مصنوعی: عاشقان دل می‌برند، اما من، ای معشوق، جانم را به خاطر خیانت و نیرنگت نمی‌برم.
از جعد ترش تن چو مویم
در تافته گشت موی در موی
هوش مصنوعی: موهای من که مثل جعدی نرم و پیچ در پیچ است، به هم پیچیده و گیسوانم را در هم تنیده است.
پرسند نشان صبر، گویم
گامی دو سه از عدم بر آن سوی
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسند نشانه صبر چیست، پاسخ می‌دهم که چند قدمی از ناکجاآبادی به سوی وجود و امید برمی‌دارم.
خواهم به درت روم به صد آه
سوزم سر و پای خود در آن کوی
هوش مصنوعی: می‌خواهم به در خانه‌ات بیایم و با دل پر از غم و اندوه، در آنجا سر و پای خود را در عشق تو بسوزانم.
او گر چه به سوز من نبیند
باری رسدش ز داغ من بوی
هوش مصنوعی: اگرچه او به درد و رنج من توجهی ندارد، اما در نهایت بویی از آتش عشق و داغ من به او خواهد رسید.
ساقی، به زکات می پرستان
از من به دو جرعه غم فروشوی
هوش مصنوعی: ای ساقی، به دو جرعه از شراب خود غم‌های من را نریز و از من به آنهایی که زکات می‌دهند، چیزی مگوی.
ای دیده، به سوز من ببخشای
کامروز تراست آب در جوی
هوش مصنوعی: ای چشم، امروز به خاطر درد من، تو هم مانند آب در جوی باید جاری باشی.
خسرو چو به نیک گویی تست
یاد آر او را به گفت بدگوی
هوش مصنوعی: اگر درباره خسرو به نکویی صحبت می‌کنی، او را به یاد آور، اما اگر گفتار بدی درباره‌اش داری، او را فراموش کن.