گنجور

شمارهٔ ۱۸۱۲

نگارین مرا شد نوجوانی
که نو بادش نشاط و کامرانی
خطش پیرامن لب، گوییا خضر
برآمد گرد آب زندگانی
بمیرم بر سر کویش که باشد
سگان کوی او را میهمانی
نه بر رویت خطت، ای آیت حسن
که هست آن فتوی نامهربانی
من از باغ تو گر برگی نبندم
تو باری بر خور از شاخ جوانی
غمی چون کوه بر جانم نهادی
تو باقی مان که من بردم گرانی
چه یارد گفت در وصف تو خسرو
که هرچ اندر دل آرم، بیش از آنی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارین مرا شد نوجوانی
که نو بادش نشاط و کامرانی
هوش مصنوعی: عشق زیبای من به جوانی رسیده که تازگی و شادی به او زندگی می‌بخشد.
خطش پیرامن لب، گوییا خضر
برآمد گرد آب زندگانی
هوش مصنوعی: خطی که بر لبش است، همچون چهره‌ای جذاب و دلربا به نظر می‌رسد، گویی موجودی شگفت‌انگیز از عالم دیگر بر سر آب زندگی ظاهر شده است.
بمیرم بر سر کویش که باشد
سگان کوی او را میهمانی
هوش مصنوعی: در دل و جانم می‌میرم برای حضور در کنار او که حتی سگ‌های آن کوچه هم برای او مهماندار هستند.
نه بر رویت خطت، ای آیت حسن
که هست آن فتوی نامهربانی
هوش مصنوعی: ای زیبای دلربا، خطوطی که بر روی چهره‌ات نقش بسته‌اند، نشانه‌ای از زیبایی و کمال تو هستند؛ اما در واقع، آن‌ها حکم به بی‌مهری و نابرابری می‌دهند.
من از باغ تو گر برگی نبندم
تو باری بر خور از شاخ جوانی
هوش مصنوعی: اگر من نتوانم برگی از باغ تو بیاورم، تو هم جوانی را تنها بگذار.
غمی چون کوه بر جانم نهادی
تو باقی مان که من بردم گرانی
هوش مصنوعی: درد و غمی سنگین بر روحم تحمیل کردی، اما تو همچنان بمان، چون من این بار سنگین را بر دوش می‌کشم.
چه یارد گفت در وصف تو خسرو
که هرچ اندر دل آرم، بیش از آنی
هوش مصنوعی: دوستی درباره تو می‌گوید که هر چیزی که در دل دارم، بیشتر از آنی است که تو هستی.