شمارهٔ ۱۸۰۲
شتربانا، دمی محمل میارای
رها کن تا ببوسم ناقه را پای
نهادند آشنایان بار بر دل
دلم رفته ست و بارش ماند بر جای
روان شد محمل و جانم به دنبال
جرس می نالد و من می کنم وای
ندیدم ره چو غایب شد ز چشمم
غبار بختیان دشت پیمای
تو، ای کت بر شتر آب حیات است
به وادی تشنه می میرم، ببخشای
بیابان پیش چشمم گشت تاریک
مه محمل نشینم، پرده بگشای
دلم چون همرهش شد گویش، ای باد
که جان هم می رسد، تعجیل منمای
خوشی بر مردنم آخر نیارم
بدین دوری همم منزل مفرمای
رسید آن ماه چون خسرو به منزل
تو ره می بین و رو بر خاک می سای
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شتربانا، دمی محمل میارای
رها کن تا ببوسم ناقه را پای
هوش مصنوعی: ای شتربان، لحظاتی مهمانان را آماده کن تا من بتوانم پای ناقه را ببوسم و او را رها کنم.
نهادند آشنایان بار بر دل
دلم رفته ست و بارش ماند بر جای
هوش مصنوعی: آشنایان بر دل من بار سنگینی گذاشتند، در حالی که دل من از این بار خالی شده است، اما بار آن هنوز بر جای خودش باقی مانده است.
روان شد محمل و جانم به دنبال
جرس می نالد و من می کنم وای
هوش مصنوعی: کله زومر و حال من در پی صدای زنگ مینالد و من به حال خودم افسوس میخورم.
ندیدم ره چو غایب شد ز چشمم
غبار بختیان دشت پیمای
هوش مصنوعی: وقتی که او از نظرم دور شد، دیگر نمیتوانستم راه را ببینم و غم و ناامیدی بر دلم چیره شده بود.
تو، ای کت بر شتر آب حیات است
به وادی تشنه می میرم، ببخشای
هوش مصنوعی: تو، ای کت (شتر آب حیات) در سرزمین تشنه، باعث میشوی که من از شدت عطش بمیرم، پس مرا ببخش.
بیابان پیش چشمم گشت تاریک
مه محمل نشینم، پرده بگشای
هوش مصنوعی: بیابان در جلوی چشمانم به تاریکی فرو رفته است. ای ماه که در آن سفر میکنی، پرده را کنار بزن تا نور تو را ببینم.
دلم چون همرهش شد گویش، ای باد
که جان هم می رسد، تعجیل منمای
هوش مصنوعی: دل من وقتی با او همصحبت شد، ای باد، که جان نیز با آن همراه است، عجله نکن.
خوشی بر مردنم آخر نیارم
بدین دوری همم منزل مفرمای
هوش مصنوعی: من در نهایت نمیتوانم به خاطر این دوریات خوشی را بر مرگم بیاورم؛ پس مرا به خانهام نبر.
رسید آن ماه چون خسرو به منزل
تو ره می بین و رو بر خاک می سای
هوش مصنوعی: آن ماه که مانند خسرو به خانهات رسیده است، به راهی نگاه میکند و چهرهاش را بر خاک میسایید.