گنجور

شمارهٔ ۱۸۰۰

ای باد، سلام دلم آنجا برسانی
بوسی ز لبم بر کف آن پا برسانی
یکبار رسانیش سلام همه عشاق
صد بار از آن من تنها برسانی
بسیار بگردیش ز ما گرد سر آنگاه
صد سجده فرضش ز سر ما برسانی
این پیرهن چاک به خون غرقه که دارم
پنهان ببری از من و پیدا برسانی
دیرینه پیامی که برون داده ام از دل
پرورده به خونهای دل آنجا برسانی
کردیم به خوناب جگر نقش به چهره
این قصه به آن یوسف دلها برسانی
گر بر سر خسرو گذری، دوست، هماناک
عمر وی از امروز به فردا برسانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای باد، سلام دلم آنجا برسانی
بوسی ز لبم بر کف آن پا برسانی
هوش مصنوعی: ای باد، سلام مرا به دل آن عزیز برسان و بوسه‌ای از لبانم را بر پای او منتقل کن.
یکبار رسانیش سلام همه عشاق
صد بار از آن من تنها برسانی
هوش مصنوعی: یک بار پیغام سلام همه عاشقان را به او برسان و صد بار سلام من را که فقط برای اوست، برسان.
بسیار بگردیش ز ما گرد سر آنگاه
صد سجده فرضش ز سر ما برسانی
هوش مصنوعی: بسیار دور او بگردی و بعد از آن، صد بار باید بر او سجده کنی و این سجده را از سر ما به او برسانی.
این پیرهن چاک به خون غرقه که دارم
پنهان ببری از من و پیدا برسانی
هوش مصنوعی: این پیراهن شکافته که به خون آغشته است، به طور مخفیانه‌ای در دست دارم. آیا می‌توانی آن را از من بگیری و به دیگران نشان دهی؟
دیرینه پیامی که برون داده ام از دل
پرورده به خونهای دل آنجا برسانی
هوش مصنوعی: پیامی که سال‌ها در دل داشته‌ام و با احساسات عمیق پر شده به جایی برسانی.
کردیم به خوناب جگر نقش به چهره
این قصه به آن یوسف دلها برسانی
هوش مصنوعی: ما از درد و رنج عمیق خود، تصویری از این داستان را به جهان نشان دادیم تا تو بتوانی آن را به یوسف دل‌ها برسانی.
گر بر سر خسرو گذری، دوست، هماناک
عمر وی از امروز به فردا برسانی
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیدا کنی تا با خسرو دیدار کنی، دوست من، همان‌طور که او زندگی‌اش را از امروز به فردا می‌کشاند، تو هم می‌توانی عمر او را ادامه بدهی.