گنجور

شمارهٔ ۱۷۹۱

تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای
از دل بسی گره که به دندان گشوده ای
آب حیات می رودت در سخن که لب
گویی ره آب چشمه حیوان گشوده ای
ما چون زییم بیش که از بهر جان ما
مستی و خوی چکان و گریبان گشوده ای
هست از برای کینه ما خط کشیدنت
مضمون نهان مدار که عنوان گشوده ای
فریاد رس مرا و ز فریاد وارهانش
خسرو که هر شبی ز وی افغان گشوده ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای
از دل بسی گره که به دندان گشوده ای
هوش مصنوعی: تو در هر جا که دستی به لبخند زده‌ای، شادی را به دیگران هدیه داده‌ای و از دل خود به خاطر درد و غم‌هایی که داری، گره‌ای که در دل نشسته است را به نمایش گذاشته‌ای.
آب حیات می رودت در سخن که لب
گویی ره آب چشمه حیوان گشوده ای
هوش مصنوعی: آب حیات از زبان تو جاری می‌شود، چرا که با گفتارت راهی به سوی آب چشمه حیات پیدا کرده‌ای.
ما چون زییم بیش که از بهر جان ما
مستی و خوی چکان و گریبان گشوده ای
هوش مصنوعی: ما بیشتر از آنکه برای جان خود زندگی کنیم، به خاطر خوشی و شادابی و آزاد بودن از قید و بندها زندگی می‌کنیم.
هست از برای کینه ما خط کشیدنت
مضمون نهان مدار که عنوان گشوده ای
هوش مصنوعی: برای دشمنی ما تو مرز و خطی ترسیم کردی، پس موضوع پنهانی را نادیده بگیر، زیرا تو خود را معرفی کرده‌ای.
فریاد رس مرا و ز فریاد وارهانش
خسرو که هر شبی ز وی افغان گشوده ای
هوش مصنوعی: به من کمک کن و مرا از درد و زجر نجات بده، ای خسرو! چون هر شب از غصه و اندوه تو ناله‌ای سر می‌زنم.