گنجور

شمارهٔ ۱۷۸۵

باز بر خونم کمر بربسته ای
وان دو ابروی سر بر بسته ای
من میان بر بستنت را بنده ام
موی را گویی کمر بر بسته ای
می روی چون تیر و در دل می خلی
تا خود از شست که بیرون جسته ای
ازتری آب از لبانت می چکد
بس که اندر چشم من بنشسته ای
تازه کردستی ز نم بر روی خود
هم به خون تازه در پیوسته ای
بر زمین پهلو نمی یارم نهاد
بس که خسرو را به مژگان خسته ای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز بر خونم کمر بربسته ای
وان دو ابروی سر بر بسته ای
هوش مصنوعی: باز هم بر زخم‌های من تکیه زدی و آن دو ابرو که به هم گره خورده‌اند، نشان از غم و درد را دارد.
من میان بر بستنت را بنده ام
موی را گویی کمر بر بسته ای
هوش مصنوعی: من مانند مجسمه‌ای هستم که در میان چین و چروک‌های کمرت اسیر شدم، گویی موهایت را به دور کمرت بسته‌ای.
می روی چون تیر و در دل می خلی
تا خود از شست که بیرون جسته ای
هوش مصنوعی: تو همچون تیری به جلو حرکت می‌کنی و در دل دیگران تأثیر می‌گذاری، مانند آن که از دست خود رها شده‌ای و به آزادی رسیده‌ای.
ازتری آب از لبانت می چکد
بس که اندر چشم من بنشسته ای
هوش مصنوعی: لبهای تو چنان زیبا و شیرین‌اند که گویی از آن‌ها آب می‌چکد و این زیبایی باعث شده که در نگاه من به تصویر نشسته‌ای.
تازه کردستی ز نم بر روی خود
هم به خون تازه در پیوسته ای
هوش مصنوعی: به تازگی بر روی صورتت نم و رطوبت وجود دارد و به نوعی با خون تازه‌ای که در درونت جاری است، ارتباط یافته‌ای.
بر زمین پهلو نمی یارم نهاد
بس که خسرو را به مژگان خسته ای
هوش مصنوعی: من به زمین نمی‌افتم و نمی‌گذارم که بر روی آن بیفتم، زیرا که عشق به خسرو آنقدر در دلم است که مرا خسته کرده است.